انگار دنیا دیگر حرفی برای گفتن ندارد این از هنر شبه مدرن که فرم را بطور اتفاقی باز سازی می کندو این هم از غذاهای رستورانها که فقط بدنبال طعم و مزه های جدید هستند حالا محتوا باشد یا نباشد فرقی نمی کند می خواهد این نشاسته از گندم یا سیب زمینی یاهر نشاسته ی ارزان دیگرباشد مهم طعم است آدمهای چاق و تپل و پر از بیماری که نمی شود نزدیکشان شد و بعد برای لاغری انواع وسیله های ورزشی و قرص های صنعتی و شاید گیاهی ساخته اند از طرفی شما برای روشن کردن چراغ خانه ات بدون کمترین حرکت از کنترل استفاده می کنی ؛ قهرمانی ها فراوان شده اند شما بدون شرکت در المپیک با وزن زیاد و یا هر رشته ی ورزشی یا غیر ورزشی دیگر می توانید قهرمان شویدو مقامت را در بالاترین درجه ثبت کنی و رکرد بشکنی ودر گینس و یا جاهای دیگر ثبت کنی بیشترخبرهای دنیا در روزنامه ها و شبکه های اجتماعی حول اینگونه رکورد شکنیهاست ؛ دیگر یواش یواش کسی از شکستن رکورد تعجب نمی کند و خوشحال هم نمیشود مردم هیچکس را تشویق نمی کنند. اطلاعات دروغین یا کم مایه بسرعت باد در کانالها سرازیر می شودو جایی برای بند شدن یا انبار شدن نمی یابند چون بادها و سیلهای قبلی مغز مردم را سر راست کرده اند مغز یک تونل شده که اطلاعات براحتی از آن عبور می کند بدون آنکه بشود نکته ای را ثبت کرد یا به عمق یک چیز پی برد همان ضرب المثل یک گوش در و یک گوش دروازه ی خودمان بطور کامل پیش آمده است ؛
سرودن غزل رواج یافته است مهم نیست که چه چیزنویی برای گفتن در ذهن سراینده هست مهم سرهم کردن قافیه است یک قافیه جدید و خوش آهنگ و شگفت انگیز راجع به همان گل و بلبل همیشگی غافل از آنکه بعد از حافظ و صائب و...صدها غزلسرای طراز اول داریم که همه در سایه تکراراز سعدی و حافظ غنوده اندو کسی تصمیم نگرفته لای دیوان آنانرا باز کند برخی هم خرده ذوقی خرج داده اند مسلیل جنسی و تنکامه را نم نم ویا گاهی سیل آسا و بی مهابا وارد آن کرده اند، اینان خود را نو آور می دانند و عده ای هم از منطق سوفسطاییان برای بیان بی سروته خود بنام غزل پست مدرن یاری جسته اند: (اسب بخار در حمام ...)این از افاضات یکی از آقایانست .همه هم می خواهند چون سعدی و حافظ در ادب و هنر ایران و جهان مشهور و جاودان باشند بگذریم از گروهی که از سر لجبازی یا پیدا کردن حالت تهوع از وضع جامعه ادبیات و هنر سیاه یا منفی و گاهی همه چیز شکن روبرو می شویم بهترست در فرصت مناسب از اینان نه تنها نگذریم بلکه به آسیب شناسیشان بپردازیم این ادبیات ساختار شکن بازتاب اصیل اوضاع اجتماعی ما وجهانست در سایه ی این هیاهوی جامعه در قرن بیستم است که سرمایه از نامشروعترین و غیر انسانی ترین روش خودرا توسعه می دهدفقط فروش اسلحه بزنگیان مست برای کشتار کودکان یمن و فلسطین و دیگر جاهای دنیاکه در لابلای اخبار می شنویم نیست صاحب کازینو های یک کشور که در آن قمار و مشروب بهترین و شرافتمندانه ترین کارست از راه فروش انسان بعنوان کالای جنسی در آمد هنگفت به جیب می زند زنان و جوانان بیکارِ بی چیز بزرگترین چاه نفت اوست یکی از اینان بریاست جمهوری بزرگترین کشور دنیا می رسد و آنوقت روشهای پیشنهادی مهندسان به اصطلاح هنری چنین کشوری الگوی هنرمندان ما می شود بیشتر هنرمندان و ادیبان کم تجربه ی ما این اقیانوس گسترده ی کم عمق در جهان را آخرین روش و هدف رشد هنر و ادبیات می دانند و دارند همین سیم ظرفشویی های تقلبی را تولید می کنند دستکم در گذشته سیم ظرفشویی ها را از خلال کردن فلزهای واقعی میساختنداما اکنون سیم ظرفشویی ها از ماده ی پلاستیکی ساخته می شوند بشکل همان براده های فلزی که هم دست را می بریدند و هم زنگار را از ظرفها می زدودند فقط چندتا ،چندتا بما، می فروشند و پولش را می گیرندهرچند هنر و ادبیات واقعی با زحمت و بی توجه به هیاهوی کف روی رودخانه ی اندیشه بصورت باریکه ای و بزحمت بزندگی خود ادامه می دهد اما واقعیت این است که جریان غالب در سرزمین آمریکای شمالی و تراوشهای آن و از جمله بکشورما همین شبه هنر پست مدرن کف روی رودخانه ی هنر و ادب اندیشه بشریست .
ادامه دارد ...