جهل،در حد کمال است و کسی عاقل نیست
رهبری،راهبر انجمنی جاهل نیست
تا که شیطان به سر منبر دین،روضه گر است
عقل جز در پی یک روضه گه قابل نیست
حاکمان تا همه،سرگرم فساد خویشند
داوری،ارزش حق،بهر کسی قایل نیست
ته دزدی سران،زندگی سلطانیست
مثل ماها تهشان،سوزش بی حاصل نیست
موج ناحقی دریا همه جا هست ولی
آب نطقی لب خشکیدگی ساحل نیست
تیغه هر سخن سرخ،که از دل خیزد
جز لب گردن حقگویی صاحبدل نیست
کاروان! راه سخن،در شرف گمراهیست
ساربان نیز،در این بین،دگر عاقل نیست
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 16:38
. درودها
. استاد سروده ای عالی بود
.