دوست دختر بازم و هر دم جوانی میکنم
پیرم و با ترگلان خوش،تبانی میکنم
توی مسجد در دل محراب و با یاد خدا
خویش را آماده ی چشمک پرانی میکنم
در تب چشمک پرانیهای خود من گاه گاه
محض قرب حق، لبالب صیغه خوانی میکنم
در دل مسجد چو غرق روضه خوانی میشوم
همزمان من زیدهایی را نشانی میکنم
مردمان تا اقتدا بر من یکایک میکنند
بنده هم صد سجده بر عشق جوانی میکنم
"شیخ صنعان،خرقه،رهن خانه خمار داشت"
پس منم با دخت ترسا لب چرانی میکنم
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 1 از 5
نظر 3
حسن مصطفایی دهنوی 17 بهمن 1398 22:34
درود ها
بسیار زیبا سروده اید
خسرو فیضی 17 اسفند 1398 12:42
. درودها نثارتان
. عزیز گرانقدر . جنابعالی ده ها شعر از خود به اشتراک گذاشته اید . که هیچ
. کدام دارای نظری چه نقد و چه تشویق نیستند . . پس چگونه به نقاط ضعف
. و قوت سروده خویش واقف می شوید ؟؟ از شما خواهش می کنم . روزانه
. حداقل ده ها شعر را نقد و یا تشویق کنید . آنان برای نظرتان پاسخی
. شایسته نوشته و سپس برای قدر دانی به صفحه شما خواهند آمد . نقد و تشویقی
. می نویسند . بدین گونه ارتباط مابین اعضا گسترش می یابد و دانش و آگاهی های
. ما بیش از پیش خواهد شد . غبار سمند قلم توانایتان توتیای چشمانم
مجتبی جلالتی 07 فروردین 1399 19:33
بسیار عالی
ای شاعر توانمند