دلم چو دید رخت مبتلا و دینی شد
به خاک مقدم و کویت سرم زمینی شد
دلا ز حاجت خود از چه میشوی نومید
که زائر از نجف آمد ولی مدینی شد
برای شرح ولایش همین کفایت بس
غلام قنبرش علامه ی امینی شد
ز حال مضطر خود یک سخن بگو ای دل
دلیل حال خوشت شعر این یمینی شد
الا ک حاجت رندان و وصل میدانی
چشید شهد حضور این دل انگبینی شد
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5