محراب ابروها
به سرو قامتت دل بستم و محراب ابروها
که شد قسمت مرا آخر طناب دار گیسوها
شراب تلخ نا کامی به جامم ریختی اما
شراب و شهد کندوی دهانت سهم پرروها
نمانده جای امنی در جهان از دست نا اهلان
شدند آواره قبل از فصل کوچ خود پرستوها
نبینم تا که تزویر و ریا، نامردمی ها را
به صحرا ها رمیدم در شمار خیل آهو ها
«رها» از عاشق و معشوق، جمله ما سر کاریم
چه بوده حاصل ما در جهان غیر از هیاهوها
علی میرزائی «رها»
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5