حسرت
به راه عشق تو عمری به سر دویدم و رفتم
ز باغ عشق و محبت گلی نچیدم و رفتم
خبر نداشتم از عمر بی دوام گل افسوس
قدم به باغ نهادم دمی چمیدم و رفتم
چه الفتی که زیار و دیار در دل من بود
چه حسرتی که به دل ماند و دل بریدم و رفتم
برای جرعه ی آبی چه چاه ها که نکندم
نکرده رفع عطش تشنه لب پریدم و رفتم
"وفا ندیدم و کردم جفا نکردم و دیدم"
چه درد ها که نباید به جان خریدم و رفتم
چو عقل عاقبت اندیش ره نبرد به جایی
زدم به کوچه ی مستی عنان کشیدم و رفتم
خو شا که راه نبردم به جمع مردم بی درد
به جغد لانه سپردم "رها" رهیدم و رفتم
علی میرزائی"رها"
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5