3 Stars

چشم سیر

ارسال شده در تاریخ : 18 آبان 1397 | شماره ثبت : H946882

چشم سیر
غم در دلم همیشه اگر ماندگار بود
شادی به دل نساخت و ناسازگار بود
کوتاه بود دست من از دامنت ولی
چشمم به راه مانده و در انتظار بود
اما سه چار سال جوانی به قریه ای
یک رادیو و والرو،سگ در کنار بود
با یک ترانه،قوری چایی،صدای سگ
شب می گذشت مرغ شبی بر چنار بود
صبحم سر کلاس نبودم به فکر ظهر
مرغی اگر نبود، که دوغ و خیار بود
گلنار بود دختر بابای مدرسه
استاد آبگوشت و گاهی نهار بود
با چشم سیر و طبع بلند معلمی
گویی مرا زمین و زمان بر مدار بود
شکر خدا که بنده وزیری نکرده ام
"جَگوار" اگر نبود مرا عشق یار بود
از یاد برده بود غم روزگار را
در قریه تا "رها"ی تو آموزگار بود
علی میرزائی"رها"

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 125 نفر 176 بار خواندند
ویکتوریا اسفندیاری (20 /08/ 1397)   | علی میرزایی (29 /08/ 1397)   |

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا