3 Stars

لعل بدخشان

ارسال شده در تاریخ : 27 دی 1397 | شماره ثبت : H947226

لعل بدخشان
ندیدی نازنین هنگام رفتن چشم گریان را
درون سینه ام بگذاشتی یک قلب ویران را
لبانت گه نمکدان بود و گاهی هم عسل می شد
گشودی چون صدف گاهی اگر لعل بدخشان را
ز دور زندگی هر شب شود اکران مرا یک فیلم
تما شا کن بیا یک نیمه شب بخشی ز اکران را
سکانس کودکی ها،نوجوانی ها، جوانی را
ببین در صحنه ی اکران ،بکن تفسیر پایان را
بهار من زمستان بود،تابستان از آن بد تر
ز پاییزم چه می پرسی،که قبلا دیده ای آن را
اجل یک گوشه ی چشمی که مهلت رو به پایان است
ز دست هر تبهکاری نخواهم آب حیوان را *
نمی روید گلی از خاکدان این خراب آباد
مگر تا "کاوه" ای سازدعوض این خاک گلدان را
نرفت آب خوشی هرگز "رها" را از گلو پایین
که چوپان دیده ام تا بر سرم گرگ بیابان را
علی میرزائی(رها)
*-آب حیوان= آب حیات

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 208 نفر 397 بار خواندند
علی میرزایی (30 /10/ 1397)   |

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا