وصال
عشق ما، مانند سابق نازنین مستور نیست
هم تو می دانی و من این عشق، عشق کور نیست
گر چه فرهادم تویی شیرین من باغ امید
بین ما چون بیستون کوهی مگر محصور نیست
عشق ما سهل است اما ممتنع زیرا وصال
کردن انگشت جز در لانه ی زنبور نیست
نیم شب ها با خیالت عشق بازی می کنم
آس دل من، ده لوی دل تو، مگر پاسور نیست؟
لذت عشقت مرا پیرانه سر کرده جوان
گاه ماهوری گهی شوری اگر سنتور نیست
لحظه ای از دل نرفتی یاس خوشبوی سفید
دل به دل تا راه دارد عشق سوت و کور نیست
شرط بندی با رقیبم کاش در عشق تو بود
تا که می دیدی "رها"یت کمتر از شاپور نیست*
علی میرزائی(رها)
*-شاپور=مخفف شاهپور
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
یاسر رشیدپور 20 اسفند 1397 05:18
بسیار زیبا و دلچسب بود استاد گرانقدر
احسنت برشما
سپاس فراوان نثارتان
قلمتان همواره نویسا
علی میرزایی 20 اسفند 1397 19:26
سپاسگزارم از لطف همیشگی شما
شاد و سلامت باشید