3 Stars

خسته از دست عقل

ارسال شده در تاریخ : 07 اردیبهشت 1398 | شماره ثبت : H947773

خسته از دست عقل
بی تو در شهر خود غریبم من،زندگی کردنم غم انگیز است
کرده ام حبس خانگی خود را،دلم از درد و غصه لبریز است

آن که روز و شبش بود یکسان،همه جا بهر او بود زندان
جه تفاوت که در خراسان است،یا به نیریز یا به تبریز است

بی خیالی نموده ام پیشه،خسته از دست عقل و اندیشه
زور و جهل است بر جهان حاکم،گاه داعش و گاه چنگیز است

بالش زیر سر ببین از سنگ،بهره ی کودکان بود از جنگ
نقشه هایی برای محرومان،گاه زیر و گهی روی میز است

نه امیدی از اسمان دارم ،نه زمین و نه از زمان دارم
تا که هر صبح و شام می بینم،آسمان و زمین بلا خیز است

غم مخور شعر عاشقانه بگو،غزل و مثنوی، ترانه بگو
سر بزن نیم شب به خود پرداز،عیدیت با حقوق واریز است

حاصلت ای"رها"ی زیست شناس،بوده از علم تا بدانی که،
وسط استخوان دیافیز* است،دو سر استخوان اپیفیز است*
................................
روز عشاق یا ولنتاین است،کو،کدامین ِ ما انشتاین است؟
عشق بی مایه چون فطیر بود،آش کشکی به دون گشنیز است*
علی میرزائی(رها)
*-دیافیز بخش میانی استخوان های دراز
*-اپی فیز اصطلاحی برای دو سر بر جسته ی استخوان های دراز
*-برای مزاح با دوستان نازنین
علی میرزائی(رها)

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 100 نفر 122 بار خواندند
روح اله نظرنژاد (کدخدا) (07 /02/ 1398)   | ویکتوریا اسفندیاری (08 /02/ 1398)   | علی میرزایی (09 /02/ 1398)   | خسرو فیضی (21 /01/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :2


نظر 1

  • خسرو فیضی   21 فروردین 1399 22:26

    . با بهترین درودهایم
    . استاد سروده ای عالی بود
    . rose rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا