3 Stars

دل بیچاره

ارسال شده در تاریخ : 29 مهر 1398 | شماره ثبت : H948153

دل بیچاره
روزگارم که روزگار نبود،دل بیچاره خوب می داند
زآمدن رفتنم بگو که چه سود،دست تا عاقبت تهی ماند
کرده ام من نمایشی بازی،گه اسیر عجم گهی تازی
در جوانی و کودکی،پیری،به سرم کس گلی نیفشاند
ندهم فرق آب را از دوغ،نیست در چنته ام به غیر دروغ
همچنان اشرفم به مخلوقات،زندگی بر مراد من راند
بهر دنیا نه در، نه دروازه،کمتر است ارزشش ز خمیازه
گاه سرهنگی و گهی سرباز،بر مرادش تو را برقصاند
اختیاری "رها"به جلوت نیست،بد تراز کار های خلوت نیست
مشت فردی اگرکه باز شود،شادمان در محاق می خواند
علی میرزائی"رها"

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 119 نفر 194 بار خواندند
علی میرزایی (04 /08/ 1398)   | خسرو فیضی (09 /01/ 1399)   | مسعود مدهوش (22 /01/ 1399)   | محمد مولوی (17 /04/ 1399)   |

رای برای این شعر
خسرو فیضی (09 /01/ 1399)  مسعود مدهوش (22 /01/ 1399)  
تعداد آرا :2


نظر 1

  • خسرو فیضی   21 فروردین 1399 17:54

    . درودها
    . استاد سروده ای عالی بود
    . rose rose rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا