3 Stars

خون نوع بشر

ارسال شده در تاریخ : 04 آبان 1398 | شماره ثبت : H948171


ز خون نوع بشر سفره ها چه رنگین است
دریغ و درد اگر روزگار ما این است
به هر کجا که نظر می کنم زمستان است
بهار هم که رسد کو، کجا به آیین است؟
گناه این همه کودک چه بود، آن ها را،
به جای دامن مادر به سنگ، بالین است
بریدن سر مردم و بَرده کردنشان
به دست مردم دین دار ِ خارج از دین است
به نام نظم جهانی و هم حقوق بشر
سر بریده ی انسان به روی زوبین است
جوانیم که به تاراج رفت، در پیری
چه مانده است بگویم، مرا که شیرین است؟
چه حای امن در این روزگار وانفسا
"رها"خوش است که سر زیر پر و غمگین است
علی میرزائی"رها"

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 114 نفر 183 بار خواندند
خسرو فیضی (09 /01/ 1399)   | محمد مولوی (17 /04/ 1399)   |

رای برای این شعر
خسرو فیضی (09 /01/ 1399)  
تعداد آرا :1


نظر 1

  • خسرو فیضی   21 فروردین 1399 16:33

    . درودها
    . استاد سروده ای عالی بود
    . rose rose rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا