شعله ی آهی
ما را به سینه شعله ی آهی هنوز هست
از خیل اشک و درد سپاهی هنوز هست
آه سحر و ناله ی صبحی که داشتم
از دست چشم مست سیاهی هنوز هست
گفتی به من که آخر عشقی امید من
آیا مرا به چشم تو جاهی هنوز هست؟
افتاده ام ز چشم تو ای باغ زندگی
من را به دل امید نگاهی هنوز هست
تمرین پیریم به جوانی نموده ام
پیرانه سر به کوی تو راهی هنوز هست؟
گنج زرم که نیست چه غم، احتیاج نیست
من را به کنج فقر پناهی هنوز هست
باشد نیاز و حسرت ماهی به دل مرا
دارم گمان که راه به چاهی هنوز هست
چشم "رها"ست جای تو یاس سفید من
هر شب ز سیل اشک گواهی هنوز هست
علی میرزائی"رها"
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
خسرو فیضی 08 اسفند 1398 16:54
. درودها نثارتان
. شاعر عالیقدر سروده زیبا و شیوایی را مهمانت بودم !!! قلم ات نویسا باد
. افکارت خلاق و پویا . .
مجتبی جلالتی 07 فروردین 1399 15:35
با درود فراوان
بسیار عالی
به گمان بنده بیت ششم مصرع دوم اشتباه تایپی( جاهی ) نوشته شده و( جایی) باید باشد