آزارهایت نیز
تو را
از من
نگرفت
...
بر پیشخوان بازارها
دنبال دل و قلوه های تکه تکه ام
سلاخی صورتک ها نیز
تو را از من نگرفت
...
خیره ام
به درخت های بیزار
در ضربه های کوبنده ی تبرها
حتی
وحشت ناگزیر جنگل نیز
تو را از من نگرفت
...
می شتابم
به کارزار گلادیاتورها
شیرها را شمشیرها
می بلعند
خشونت بدوی بشر نیز
تو را از من نگرفت
...
وقتی چاقوی رم
شکم مصر را
می شکافت
دلواپسی مضحک سزار نیز
تو را از من نگرفت
...
ژن های من
نمی توانستند
کدهای نابلد خود را
بشکافند
چنان که آمیختند
یاغیان بیابانی
در خون و رگ من
حتی هزار پاره گی هویتم نیز
تو را از من نگرفت
...
در اولین برخورد ستمگرانه ی
انسان با خود
وقتی شوکران
سهم فهم شد
حتی ظلمات نیز
تو را از من نگرفت
...
پیامبران خوش آواز
پیامبران خوش نعمت
پیامبران خوش کلام
پیامبران مصلوب
پیامبران آتش
دروغ های کتابدارت نیز
تو را از من نگرفت
...
هر چه برمن
رفت
سکوتت
آزاری بود
که تو را از من نگرفت
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 12
طارق خراسانی 09 خرداد 1394 23:16
سلام ودرود
نمی دانم چه بگویم
براستی زیباست
لذت بردم
در پناه خدا
علی اصغر اقتداری 10 خرداد 1394 07:58
کریم لقمانی سروستانی 10 خرداد 1394 19:11
سلام خانم خدابنده گرامی
درودبرشما
سروده ای زیبا به تصویر کشیدید
شادزی
کمال حسینیان 10 خرداد 1394 22:55
درود بر بانو خدابندۀ گرامی
با اینکه کمی اکشن بود ولی تصاویر زیبایی داشت
قلم تان مانا
علی اصغر اقتداری 13 خرداد 1394 09:49
سلام مجدد
شعر عمیقی بود
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 15 خرداد 1394 12:40
هما تیمورنژاد 24 تیر 1394 16:54
سلام دوست شاعرم
از دیدار شما و قلم دلنشینتان بسیار خرسندم
تولدتون مبارک باشه
ایشاله صدو بیست ساله شین
نگار حسن زاده 24 تیر 1394 17:48
درود بر شما بانو
بسیار زیبا بود
میلادتون مبارک
طارق خراسانی 24 تیر 1394 23:30
سلام خانم خدا بنده
تولدتون مبارک
الهی 120 ساله شوی آمین
در پناه خدا
مجتبی جلالتی 07 فروردین 1399 19:36
بسیار زیبا
لذت بردم
محمد مولوی 24 تیر 1400 23:48
زادروزتان خجسته
محمد مولوی 24 تیر 1401 00:44
بسیار عالی