معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

اربعین شد...

ارسال شده در تاریخ : 13 دی 1397 | شماره ثبت : H947139

¤ اربعین شد

شد اربعین حسین
سید شهدای دینِ مبین
وا حسین و وا حسین و وا حسین
چه دلگیرم
چه دلتنگم
چه بی‌تاب
برایش دل سنگ شده آب
از این نالۀ جانکاه
از این دوری ناگاه
شوم مویه‌کنان،
خسته، شکسته، پریشان
پریشان و پریشان
شکسته و نشسته‌،
سر راه زوار سالار شهیدان
شوم مرثیه‌خوان غم جانان
همان حضرت ایمان
همان کعبۀ عرفان
همان حافظ قرآن،
سر نیزۀ خونبار
همان یار، همان یار،
همان کشتۀ اعدا بدکار جفاکارِ ستمکار.

شد اربعین حسینُ
نه صبری و نه شکیبی
نه مرهم نه طبیبی
دارم حال عجیبی
و احوال غریبی
ندارم به جز اندوه و ماتم حبیبی
ندارم به جز خاطر مجروح نصیبی
ز داغ غم آن دشت بلاپوش
به هر سوی که رفتم
نه قبری نه نشانی
که بدانی
ز حضرت محبوب نشانی
نشانی به مکانی...

شد اربعین حسینُ
و هر کس به کناری
غمگین و غمبار
کنار غم یاری
سر خاک مزاری
یکی با دل مجروح
یکی حضرت یزدان را ممدوح
یکی کرب‌و‌بلا پیش نگاهش
یکی فکر ربابش
یکی هوش و حواسش
رفته پیِ حضرت بابش
و این خاک پر از خاطره‌هایی ست
که یک‌یک همگی عین عذاب است
دلِ اهل حرم
ز این جور و ظَلَم
کباب است، کباب است
و دلسوخته ترین بانوی بلادیده
همچو زینب، بانو رباب است
که با دیدۀ خونبار و عزاپوش
گرفته‌ست
گلش را به آغوش
گه میرود از هوش
گاه آیدش به هوش
و مویه و لالایی اش چنین آیدم بر گوش:
«گلم تاب ندارد،
حرم آب ندارد،
علی خواب ندارد»

شد اربعین حسینُ
و گذشته‌ست چهل روز
و بر زینب کبری چهل سال
که او بوده‌ پناه همه اطفال
پس از این همه غربت
رسیده‌ست به گودال
همان‌جا که عزیزش
همان‌جا که امیدش
همان‌جا که شهیدش
اباالفضل رشیدش
به جرح دشنه و شمشیر
در آن غربت دلگیر
در آن جنگ نفسگیر
مصباح هدایت شده خاموش
و سرنیزه سرش را کشیده ست در آغوش
و تن بی‌کفن او،
سه‌شب در دل صحرا
رها مانده خدایا
چه کشیده زینب کبری...

شد اربعین حسینُ
چهل روز شکستن
چهل روز بریدن
چهل روز پی ناقه دویدن
چهل روز با ناله دویدن
چهل روز فقط طعنه و دشنام شنیدن
چهل روز اسارت
جسارت
حقارت
غم و غربت و غارت
بلا ها و مصیبت
پریشانی و حسرت
چهل روز نه صبری نه قراری
نه یک محرم و یاری
ز دیاری به دیاری
نه کلامی
ز یک حامی
فقط بود سرت بر سر نیزه شامی
چهل روز تب و شیون و ناله
با خاکستر و دشنام
ز هر بام حواله
و از شدت اندوه
و با خاطر مجروح
جگر گوشۀ تو کنج خرابه
دهد جان
سه ساله گل حضرت ایمان...

شد اربعین حسینُ
چهل روز صبوری و صبوری
غم و ماتم دوری
غم و غصه مسلم به کناری
خون هفتاد و دو فرشته جاری
و تا صبح سری کنج تنوری
که فردا دار راه دوری
نه سلامی نه درودی
همه جا آتش و خاکستر و دودی
و تن طفلان حرم پر ز کبودی
سر نیزه تو بودی
با لب های پر زخم و کبودی
و آن شهر پر از کینه و ماتم
که کردن تعدی و جفا
بر بیت حضرت خاتم
و سر تو در تشت طلا
خدایا چه کند زینب کبری؟!


سعید فلاحی
(زانا کوردستانی)

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 149 نفر 189 بار خواندند
سعید فلاحی (25 /10/ 1397)   |

رای برای این شعر
سعید فلاحی (25 /10/ 1397)  
تعداد آرا :1


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا