■ نیستی
و وقت به تو فکر میکنم
جای خالی ات
جایی در سینه ام
تیر می کشد.
■ پیرهن ام را تن صندلی می کنم
می نشینم روبهرویش،
و می پرسم:
خوشبخت هستی یا نه؟
آستین هایش پاره
و یقه اش چرک؛
او هم میفهمد، حتی
بی تو
مفهومی گنگ است؛ خوشبختی.
■ بی تو
بدترین جای جهان تبعید می شوم
سلولی با دیوارهایی از سکوت
در زندان تنهایی
با پیرهنی پُرِ دلتنگی
برگرد و
از این محبس رهایم کن.
■ به دندان کشیده
بره ی خیالم را
کفتار،
نامِ دیگرِ تنهایی ست.
■ لبخندت را کم آورده ام
در این غربت
کاش در نامهای
برایم پست کنی...
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5