معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

چامک ۰۱۰

ارسال شده در تاریخ : 02 اسفند 1397 | شماره ثبت : H947432

■ محبسی است از عشق؛
دست‌هایت
شیطانی در خود نهفته
چشمانت
بازیگوش!
و لب هایی که می شکند سکوت را
پر از گنجشک هایی
که به عشق
خوشبین می سازند
مرا.


■ به دست‌هایت حسودی می‌کنم،
و تمام چیزهایی
که تو دست می گیری
تار و پود لباس هایت
دکمه‌های پیرهنت،
لاک ها،
روسری ها،
و کفش هایت!
من،
به کلماتی
که می خوانند چشمهایت؛
حسودم...


■ تا دلت بخواهد
برایت شعر نوشتم
پایان همه ی آنها به تو می رسد!
خوشحالم؛
گرچه، چند بار بغض کردم
پشت پرچینِ نقطه‌چین‌ها…


■ خورشید را
تو در کوله‌پشتی‌ات پنهان کردی
که جهان
را چنین تاریکی ست؟!


■ نام ات در دهان مردمان شهر
پر شده،
چگونه نام تو را
بکشم بیرون
از دهانشان؟!


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 136 نفر 179 بار خواندند
سعید فلاحی (26 /12/ 1397)   |

رای برای این شعر
سعید فلاحی (26 /12/ 1397)  
تعداد آرا :1


سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا