3 Stars

راهی به جز شیون نداشت

ارسال شده در تاریخ : 21 دی 1397 | شماره ثبت : H947184

"به جز شیون نداشت"

ابر من راهی به جز شیوَن نداشت.
تا که روی جاده ها،
روی برگ و ساقه ها،
طرحی از غم می کشید.
من ز سرمای وجودِ ابرِ خود
قلب خود را باختم
تا که از دردِ وجودِ قلبِ سردم
بی جهت بر جاده ها می تاختم.
بهت حیرت در دلم بیداد بود
گویی این بار باز هم،
صاعقه کاری ز ترسیدن نداشت.
خرقه ای بر روی خود می تابم
تا که در این روز سرد،
گرمی از اَلطاف خورشیدی شود؛
یا که شاید این بار،
دست مام مهربانی می شود.
خسته بودم خسته از طوفان ها
خسته از خیسیِ این طغیان ها
خسته از رِفق غمی که هر شب
کار جز لبخند و بخشیدن نداشت.
می نشینم بر کف یک جاده ای
چون که قهر و غم ها را می سِتُرد.
آوخ و افسوس این راه بلند
سیلی می خورد از کفِ ابرِ کهن
باز می خندید و این بار باز هم
کاری جز هق هق و بوسیدن نداشت.
بشنو ای جاده‌یِ مسکوتِ شبم
از زبانِ این سحابِ پُر سِتم
یک زمانی آن قَدَر ویران بود؛
کاری جز افسوس و پوییدن نداشت.
دوست شو ای جاده‌ی غم دیده‌ی من
سردم است!
عشقی نبود در راه من.
گرم کن با آتش غمگین خود
قلبی که این روزها، کاری جز شیون نداشت.

شاعر نمی خواهد که این شعر را نقد کنید.

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 113 نفر 155 بار خواندند

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


شاعر نظر دهی برای این شعر را غیر فعال کرده است.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا