سخن عشق
عاقبت این دل دیوانه بمن ساز نشد
رو به روی سحرم پنجره ای باز نشد
آنچه را در سر خود داشتم از آیه درد
جز شب تیره دگر با کسی ابراز نشد
بامدادی که ز دیدار تو می داد خبر
مانده در نیمه راهی که سرآغاز نشد
ره از این ورطه تاریک برون کی ببرد
هر که با نرگس شهلای تو اعجاز نشد
قفسی تنگ تر از پیکر پژمرده ماست
پر و بالی که دمی موجب پرواز نشد
کمتر از دخمه بی رونق زندان باشد
آسمانی که به چشم تو برانداز نشد
پس هر نعمه که القصه سرودست فلک
"جز صدای سخن عشقِ" تو آواز نشد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 16:08
. درودها
. استاد سروده ای عالی بود
.
مسعود مدهوش 16 اردیبهشت 1399 15:10
درود بر شما استاد
زیبا غزلی بود