کافی نیست
برای مستی جانم شراب کافی نیست
به جرم عیب نهانم عذاب کافی نیست
اگر چه کوله بر شهری از گناه ام لیک
بباع جنت و رضوان صواب کافی نیست
مرا بخوان به فراسوی هرچه می دانی
به شرح نام و نشانم کتاب کافی نیست
شرار آتش عشقی به پیچ و تابم کرد
به روی سفره قلبم کباب کافی نیست
بیا بیا که سحر گاه من وصال تو شد
وَ بی تو روز مرا آفتاب کافی نیست
تو مثل آینه هستی که پیش چشم منی
برای فاصله هایت نقاب کافی نیست
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 14:24
. درودها . استاد
. سروده ای بس زیبا و شیوا بود
.
مسعود مدهوش 17 اردیبهشت 1399 19:05
درود بر شما استاد گرامی
زیبا سرایشی است