درون آینه از من چه مانده،
نگاه منتظر موی سپیدی.
سیه موی پریشانم کجا شد،
که اشک غم به رخسارم چکیدی؟
شدی نقاش عمر رفته بر باد،
چه نامردانه تقدیرم کشیدی.
فلک ای قاضی بی عدل و انصاف،
برایم حکم طولانی بریدی....
کمان شد قامت صبر من از غم،
از این جور و جفا آخر چه دیدی؟
کنون که کرده ای کام مرا تلخ،
بگو آیا به کام دل رسیدی؟.....ندا
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5