بومرنگ

اتفاقی مکرر و راهکاری ساده و ابتدایی را نظاره میکنیم و با اینکه جواب را به شفافی کریستال میبینیم و میدانیم هرگز به کار نمی بندیم ...منظورم آن قسمت مکرر از زندگی است که با این سوال روبرو میشویم: من که نیت خیر ...عمل صالح...و اقدام درست دارم و از همه مهمتر با اعتقاد خودم انرژی درست را تقاضا میکنم یا توکل یا دعا یا مدیتیشن پس چرا؟؟؟ چرا گره ؟؟؟چرا درست نمیشود؟؟؟ و سوالاتی از این دست که معروف ترین آن این است خدایا از ته دل خواستم دعا کردم درستی پیشه نمودم پس چرا حاجتم روا نمیشود؟؟؟؟ طبعا همه پاسخ را به نوعی میدانیم و عجیب آنکه در تجمیع توضیح مشکل داریم یا شاید نسیان کار خود را میکند......مدت مدیدی یافتن یک جواب علمی و درست و شسته رفته ذهن مرا مشغول نمود تا روزی در یک پارک تفریحی قدم میزدم و دو جوان را مشغول بازی با بومرنگ دیدم ....جالب بود برای شما هم اتفاق افتاده که ناگاه مانند الهام گرفتن یک مثنوی از ذهنتان جواب میگذرد...دقیقا دریافتم آنچه میخواستم...ما انسان ها ناکام میمانیم چون با خلوص نیت میخواهیم و غافلیم که برای خود میخواهیم و هرگز انرژی نیک را به سوی دیگری سوق نمیدهیم تا با سرعتی بیشتر به سوی خودمان بازگردد...بومرنگ را هر چه با اشتیاق و سرعت بیشتر پرتاب میکردند با سرعتی زیاد تر به سوی آنها جذب میشد....این نتیجه منسجم من حقیر بود که خواستم با اساتید خودم مطرح نمایم هر چند درس تکراری در محضرشان پس میدهم اما همه معترفیم که فراموشی جز لاینفک اندیشه انسان است ....در نهایت یک سوال نقش بست در ذهنم چگونه آن جوان با اطمینان صد در صد بومرنگش را به سوی ناکجا پرتاب میکرد؟؟؟چون یقین داشت به سوی خودش بازمیگردد ولی در دعا کردن در تبادل اندیشه های نیک در باورهای زیبا و دستیابی به نعمات و موقعیت ها فقط به گوشمان یک چیز میرسد ....من .....به من بده ....خدایا مرا دریاب....من نذر میکنم....من میخواهم ....من قانون جاذبه بلدم ...من ...من ومن ....و در آخر منی مغموم و افسرده که در آخر عمر بر سر ایمان خویش میلرزد .......شرمسارم از تضییع اوقات ناب شما ...من مدتی است تصمیمی گرفتم و عمل بدان را جز برنامه روز نگاشتم اگر با من هم عقیده اید بیایید بومرنگ های باور و حوائج و آرزوهایمان را پرتاب کنیم و دیگرخواه باشیم زمانی مشکل دیگری حل شود مشکل تو پیشتر در مسیر حل شده ...به پاس نیکی در دجله زمانی در بیابانی مخوف باز خواهی یافت بومرنگ باورت را...چند روزی است اتفاقی زندگی مرا به چالشی عمیق کشانده ولی برای تک تک شما دعای خیر میکنم نه برای خودم ...بارالاها مشکل دیگران را حل کن مسایل من حل میشود ای نیروی برتر همین الان هر که به قدر آهی حس منفی دارد آن را مثبت گردان ارواح پاک مردگان را قرین مرحمت فرما بتابان آفتاب عشق خودت را و مست کن عاشقان راهت را تو به دیگران بده تا بتوانم قدرتت را ببینم بومرنگم را هدایت کن تا برود آنجا که نیاز است و رفع نیاز گرداند مرا نه پروردگارم دیگران را دریاب تا در مسیر گذر از من با سوی آنها نفس قدسی تو بومرنگم را بازگرداند و گره کارم گشاده شود ...زیاده گفتم زیاده تر عرضی نیست به امید رها کردن بومرنگ هایتان به آن سوی دریاچه امید که سهم شما نیست ....یا حق بابک حادثه

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 307 نفر 553 بار خواندند
علی احمدی (02 /12/ 1397)   | ویکتوریا اسفندیاری (02 /12/ 1397)   | محمد مولوی (26 /02/ 1399)   |

نظر 2

  • محمد مولوی   26 اردیبهشت 1399 15:14

    با هزاران درود برشما
    استاد علی احمدی بزرگوار
    اشعارتان بی نظیر
    و من در اینجا پنج ثانیه سکوت .....می کنم .
    حضرت عالی
    معرفت، عدالت و جهان بینی را به حق ادا کردید.
    با درودی دوباره شادی و سربلندی برایتان آرزومندم.
    rose

    • علی احمدی   27 تیر 1399 11:35

      بیکرانه درودها استاد و سرور ارجمند و باز هم پوزش فراوان مدتی نبودم تا جهت دست بوسی خدمت برسم مهرتان افزون


      rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا