تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
الهه عبادی

کتاب هایت را کنار بگذار از چشم هایم شروع کن ببینم می توانی از برکنی،شتاب لغزش مردمک هایت را بر شرم گونه هایم؟ کتابهایت را کناربگذار آنها برای نخواندن هستند ... ساعت هاست به کلمه ای خیره ای که ...

ادامه شعر
مهناز نصیرپور

آذرِ آغوش تو مِهر خاموش مرا بیدار کرد واژه های شعر تن پوش مرا تبدار کرد من اسیر باد بی رحم خزان عشق تو فصل دلم گلزار کرد مه ناز نصیرپور آبان نود و پنج پ.ن: قالب شعر وجودم با تو قال...

ادامه شعر
سمانه حاتمی

سخن از چشم تو شد....
بسم الله...،
لا حول و لا قوة الا بالله.../.

ادامه شعر
هما تیمورنژاد

((واژه های کال)) کنارت سخت باریدم مگر فصل خزان بودی؟! درون ابر باران زای چشمم بی گمان بودی به پایت اشکهایم را فدا کردم نفهمیدی گلویم را فشردی و درونش استخوان بودی تو رابیمارگونه میپرستیدم خ...

ادامه شعر
محمد خسروی فرد

بنام آنکه یکتا در جهان است همه دنبال او اما نهان است هر آنکس می شود مجنون و عاشق صدای یار در گوشش اذان است شود هر کس در این جا قبله اش عشق همیشه فارغ از نام و نشان است بگویید اهل دنیا تا بدانیم ...

ادامه شعر
محمد جوکار

در غم انگیزترین لحظه کوچیدن برگ قاصدک آمد و بر شانه ی پاییز نشست اشک ، سیلاب شد و کوچه به بن بست رسید بغض یک پنجره را ، زوزه ی پاییز شکست ــــــــــــــــــــــــــــــــــ قاصدک آمد و از پنجره ،...

ادامه شعر
مهناز نصیرپور

تپش نبض غزل! طعم شیرین عسل! سفره ی قافیه ها منتظرت تو بیا تا صبحم با تو آغاز شود مه ناز نصیرپور

ادامه شعر
ابراهیم نصیری

بازی خنده داریست بود و نبود من و تو تو به دنیای نبود و من در دنیای بود از نبودِ دل تو

ادامه شعر
محمد خسروی فرد

چمریتم اَرا چَه بـی وفـایی *** بکیشم تا که اِ داخ جــدایی چشم به راه توام برای چه بی وفایی، تا کی داغ جدایی و دوری تو را تحمل کنم. چَمِم ها در که وازا بوو و دَس تو *** بوره بوسَر تَکِم اَر آشنایی چ...

ادامه شعر
مرتضی برخورداری

با تب فاصله ها چهره برافروخته ای شمع جان را به هواداری دل سوخته ای عرق از شرم به پیشانی راه آمده است بس که اندوه خوران دیده بر او دوخته ای محتکر خوانده تو را سینه و این نیست عجب زان همه آه جگ...

ادامه شعر
صمد حسین پور

به دیدارش با دل غم دیده می روم بیچاره من دل داده و پا برهنه می روم بیچاره من دلی آکنده از مهر و محبت با قلبی شکسته میروم بیچاره من به پاییز و زمستان و بهار هرزمان پیوسته می روم بیچاره من ...

ادامه شعر
مهدی صادقی مود

عصرِ یک روزِ سرد و بارانی چشمهایش - دو قاتلِ جانی با روشهای غیر انسانی عاشقم کرد / انتخابم کرد بوسه هایی که طعم گس می داد به لبم مزه ی ملس می داد بی حیا می گرفت و پس می داد آخرین بوسه اش خرا...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

رازی‌است‌ در این‌سینــــه‌ که‌کَس‌را خبری نیست از همــدل و همـــــراز ٬ در اینجــا اثــری نیست من مانــــــده ام و دلبـــرِ زیبـــــــای پری روی غیر از خــــودِ او ٬ مَحـــرمِ رازِ دگـــــری نیس...

ادامه شعر
مرتضی برخورداری

بگذار فقط از غم دوری بنویسم از کاسه ی لبریز صبوری بنویسم آتش شدو افتاد به جانم غم عشقت بگذارازاین هجرت زوری بنویسم پیوند عجیبی ست میان من و چشمت خواهم که ازاین دشمن صوری بنویس...

ادامه شعر
جابر ترمک

ابتدا تا دیدمت از پای تا سر سوختم مثل شمعی با نسیم خنده ات افروختم چشم هایت کهکشان را تاج کیهان ساخته چشم در چشمت به قدر آسمانها دوختم هرچه از خوبی برایم ارمغان آورده عشق در نگاهت بهترین...

ادامه شعر
محمد جوکار

من یقین دارم که روزی ، در هجوم یادها در سکوت اشکهایی که ، پر از فریادها در هُبوط ناگهان چشم تو ، گم میشوم جستجویت می کنم در شرجی مردادها پشت پلک پنجره ، گاهی نگاهت می کنم ظاهرا میخندم اما ، د...

ادامه شعر
مهرداد نصرتی(مهرشاعر)

به همان گوشۀ ابروت که خم افتاده است باز چشمان تو در راه ستم افتاده است مست کرده، سر دشنام و شکستن دارد شده یک زلزله و در پی بم افتاده است راه وامی­کند و سوی تو می آید دل مثل یک شیعه ک...

ادامه شعر
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی)

غزل " پیر عشق" از کتاب " اشک قلم" ____________________________ کمتر اقلیم عوض کن که هوای تو منم حبس کن سینه که تبعیدی نای تو منم . کودتا می کنم این بار که آزادی عشق بزند تیر به دردم که دوای تو...

ادامه شعر
علی حاتمیان

زمستان می رود و من نگران خاطراتی هستم که از زیر برف ها سر بیرون می آورند...

ادامه شعر
محمد جوکار

باید امشب خلوتم را ، زیر بارانت بشویم
باید امشب با ردیف چشم تو ، شعری بگویم
ناگهان در کوچه می پیچد ، صدای اشکهایم
و تو را از دور می بینم ، که می آیی بسویم
مینوازی نغمه ی مضراب جاوی...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا