تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
امین مقدس

<<قافِ مقدس>> فهمیدم‌‌این‌ که عهد و دعایت دروغ بود سوگند خوردنت به خدایت دروغ بود خوردی قسم که عاشقمی، ای نسیمِ مِهر ! - هوهوی عشق و حرفِ هوایت دروغ بود چشمت پرنده‌ داشت ولی سمتِ چشمِ......

ادامه شعر
جواد خاشعی

اندوه شیدایی چشمانت........ با صدای باران چه ترانه ای می شود! زیباتر از همیشه اشک می رقصد و شعر ناله میزند ..‌‌‌‌.............................

ادامه شعر
دکترمهدی منصورزاده

چون غزالی که به دام است پریشان شده ام در به در  در طلب  شاه خراسان شده ام کمتر از بچه ی آهو که نبودم بطلب ذکر یا ضامن آهوی قنوتم بطلب کاش آهوی رها از کرمت من بودم کاش صیاد ضمانت شده ات من بودم  ......

ادامه شعر
محمود فتحی

قانون بشر؟ سربی کلاه ؟ جهان نابرابر؟ سربی کلاه ؟ عصرتاریکیها؟ گرگان آدم نما؟ شیپور جنگ ؟ خروس بی محل؟ روباه مکار ؟ کلاغ دروغ گو ؟ قوم اهل اتیغ ؟ آوازجغد شب ؟ یلدای بی پایان ؟......

ادامه شعر
محمد رضا درویش زاده

مرا شیطان چشمانت به دوزخ رهنمون سازد مرا این عشق ممنوعه به آتش اندرون سازد گناه دل کبیر ست و لبم محتاج یک بوسه لب عاشق کشت آخر جهانم واژگون سازد......

ادامه شعر
یعقوب  پایمرد

بعد مرگم سنگ قبر مرا اینگونه تزیین نکنید قد خم نکنید به تظاهر اشک روانه خاکم نکنید با گل یاس ، یاسمن، خر زهره، شمع وارمر احاطه گردان نکنی......

ادامه شعر
نازنین بیداد

هرجا هوا مطابقِ میلت نشد، برو؛ فرق تو با درخت، همین پای رفتن است! :)...

ادامه شعر
اخگر کرفکوهی

پوکه‌ام سر داده‌ام تا جان بگیرم آه... ای خشاب خالی ای فشنگ دورو...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«کاش ، کاش» کاش دل هرگز مکان غم نبود کاش در دلها چنین ماتم نبود کاش می شد آسمان آبی شود کاش آدم دشمن آدم نبود کاش می شد برکه پُر آب زلال ماهیِ لب تشنه در عالم نبود کاش خم هرگز نمی شد قامتی س......

ادامه شعر
لیلا طیبی

(۱) در اندرونم، هزار پرنده‌ی آزاد لانه دارد! دریغ! با بال و پرِ زخمی چه‌کنم؟ (۲) ای‌کاش کسی، ویرانه‌های مرا --آباد کند! *** - ترجیحن گوشه کنارهای ......

ادامه شعر
شاعرزهره  خانی مهرآبادی(شیدا)

ای بغض آسمان چرا نمی ترکی؟ چشمانم پرازخون شد ای آسمان چرا نمی باری؟ مرده ام ازسکوتت لابه‌لای اشعارم دفنم شبیه عطر معرفت مردانه.........

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری

عاشق را پرسیدم از کارِ عشق گفت ازتو می‌گیرد اختیارت را ...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_دست های تو؛ آویز بر یار بر گردن دیوار! _و من جز حسرت؛ هیچ کار بر نمی آید از دستم......

ادامه شعر
davood shirvani

شبی میخوام ز دنیا یک قایق و یک دریا من و تو با هم باشیم فارغ ز رنج دنیا شبی که دستای من گرم از تب تو باشه ز قیل و قال دنیا اونجا خبر نباشه شبی که پر ب......

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«دلبرم» مرغ دل پَر می زند هر شب به کویت دلبرم تا بنوشد باده ای از آن سبویت دلبرم ماه شب تابی که روشن می کند این خانه را قرص ماهی باشد آن رخسار و رویت دلبرم پیچ زلفت کرده دل را بند و زندانیِ خو......

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

سراسر زجر و تحقیرم نگو امشب نمی‌آیی! به هر آدینه زنجیرم نگو امشب نمی‌آیی! گلویم لحظه‌های بغض را دیگر نمی‌خواند شکسته قاب تصویرم نگو امشب نمی‌آیی! تمام خواب‌هایم را برایت سبز می‌بینم و سرخابی ست تعبیرم......

ادامه شعر
رامین خزائی

ما محرم رازیم نگو بند نبود هرمان هسه حرمان دلش هند نبود یغماگر چشمان خمارت غم ماست ناگفته نماند مرضش قند نبود با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ......

ادامه شعر
افسانه نجفی

_به گرسنه؛ نان بده! _بهشت را بگذار برای وعده ی آخر......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه المهیمن کشتار انسان غبار تیره ای در بر گرفته آسمانم را گرفته بهت و نومیدی و بدحالی زبانم را گسسته رشته تدبیر چندان از هم اینک که فراهم کرده اسباب نژندی روانم را اگر چه ساکتم در پیشواز فاجعه بن......

ادامه شعر
جلال بابائی

اصحاب غار چگونه بود که سیصد سال خفته اند . در نانوایی پولشان گنج شد . اصحاب اختلاص پول را وارونه می کنند. مردی که در کما خفته بود دو سال. چون هوش آمدش نان را هوس نمود. با کارت وامانده ی خود تقاضای نان......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا