تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
جواد خاشعی

اندوه شیدایی چشمانت........ با صدای باران چه ترانه ای می شود! زیباتر از همیشه اشک می رقصد و شعر ناله میزند ..‌‌‌‌..........................

ادامه شعر
شاعرزهره  خانی مهرآبادی(شیدا)

ای بغض آسمان چرا نمی ترکی؟ چشمانم پرازخون شد ای آسمان چرا نمی باری؟ مرده ام ازسکوتت لابه‌لای اشعارم دفنم شبیه عطر معرفت مردانه......

ادامه شعر
افسانه نجفی

_دست های تو؛ آویز بر یار بر گردن دیوار! _و من جز حسرت؛ هیچ کار بر نمی آید از دستم...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_به گرسنه؛ نان بده! _بهشت را بگذار برای وعده ی آخر...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

نمک گیر شعرم شده دفتر به خط می شود زیر پاهایَ ش

ادامه شعر
جواد خاشعی

مژه هایت انعکاس تشریح افق در گنبد میناست و شعاع نیلوفری اندامت اتفاقی است ترک خورده بر اضلاع استخوانهایم ...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_تویی که روزهای سرد؛ آفتابی نشدی! _روز بارانی؛ نپرس؛ کجام...؟!

ادامه شعر
جواد خاشعی

می بارم و تو...... زیر بارش اشکهای من... دعای آرامش معشوقه ات را زمزمه میکنی. چقدر دلم برای خودم تنگ می شود! وقتی میان پرسه های عبور تو هنوز منتظر مانده ام ...

ادامه شعر
مسعود ویسی

بنام نگارگر نگاره های هستی در پاسخ به اساتید بزرگ استاد حمید مصدق و استاد فروغ فرخزاد درخت سیب" خنده زیبایی، به لبان پسرک نقشی بست دختر صاحب ِباغ ، خنده اش پاسخ داد هردو انگار به دنبال بهانه ...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_میان ِ کسی که دیوانه ی توست! و آن کس که تو را دیوانه ی خودش کرده؛ _انتخاب؛ چقدر سخت است! _وقتی قاضی دلت باشد...

ادامه شعر
مهدی بابایی

۱_ هر شب، فکرهایت را برهنه کن، در آغوش نگاهم، و عشق را، نقاشی بکش برایم، ای دختر باکره ی شعر ...! ۲_ هر شب، به هم می بافم، شعر گیسویت، در خیالی عاشقانه، ای دلپذیرترین خواسته ی جهان ! ۳_ عشق، کبوتر س...

ادامه شعر
سحر فهامی

معلّمِ درد مبارزه را به من آموخت آخرین بار بر سرِ تمرین کمرش  را شکستم طرح و شعر از سحر فهامی

ادامه شعر
بهاره میرشفی
جلال بابائی

آهسته آدمک‌ها در باد و طوفانی که سالها ملخ ها و کلاغ ها آنها را انتظار می کشند می خندند. چه نظاره گر است آدمک ، آدمک با قلبی شکسته به حجمه ای از تاریخ به با دها و طوفان ها می نگرد. دو گروه ظلم و داد ...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_من؛ خراب ِ توبه نخواهم شد... _به بهشت بگو عشق را در خواب ببین!!!

ادامه شعر
آگرین یوسفی

بهار است پرنده ها میخوانند کاش با نوایِ باران هم آواز بودیم اردیبهشت استُ در خیالم با تو می چرخمو میرقصمو میخندمو کوچه یِ بهارنارنج را قدم میزنم. #آگرین_یوسفی...

ادامه شعر
جواد خاشعی

مرزها روی هم ریخته می شوند تالاب ها اشکشان در می آید هجمی از اسارت در قبیله ها شعله میکشد تا نامی از آسیاب نیفتد . ‌...

ادامه شعر
جواد خاشعی

پیش از آنکه حوصله بهار سر بیاید پیش از لانه کردن پرستوها قبل از زاییدن گنجشکها پیش از آنکه اطلسی ها خمار شوند قبل از تسلیم شدن واژه ها زیر باران های اسیدی بیا...... بی خیال روزمرگی های نفس بریده ...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

عشق  زمانی متولد می شود که دست دردست هم انعکاس بدیم ضربانهایی  که ازهم دورند و منتظر حکمی از قلبهایمان هستند اما محصور شدند به دورشان قهروکینه ها  بدبینی ها حسادت ها که ویران کردنشان به قد یک لبخند ...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

یک عمر کربلا در کربلا تیر بود شمشیر بود سنگ بود آتش بود همه چیز بود آب نبود دین نبود و عصر عاشورا آب بود علمدار نبود حسین نبود حر نبود جان نبود مرد نبود دین نبود کربلا زبور آل محمد کربلا صادق شی...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا