- لیست اشعار
- قالب
- نیمایی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
مبینا مطلوبی
در21 /02/ 1399 -
ساناز. هموطن
در21 /02/ 1361 -
علی رضایی پور مشیزی
در21 /02/ 1354 -
علیرضا دادگر
در21 /02/ 1377 -
محمود فاضلی نیا
در21 /02/ 1363
پوکهام سر دادهام تا جان بگیرم آه... ای خشاب خالی ای فشنگ دورو
ادامه شعراصحاب غار چگونه بود که سیصد سال خفته اند . در نانوایی پولشان گنج شد . اصحاب اختلاص پول را وارونه می کنند. مردی که در کما خفته بود دو سال. چون هوش آمدش نان را هوس نمود. با کارت وامانده ی خود تقاضای نان...
ادامه شعرگریستن هر کسی در درون خود دردی دارد برای گریستن بهانه می خواهد یکی با آهنگی محزون یکی با دیدن صحنه ایی غمگین یکی با تصویر خاطره ایی از دیروز یکی بغضش نمی ترکد یکی درون خود را می پاشد یکی روح خو...
ادامه شعرفقط من از تو می گویم اگر ازماه یا ازراه می گویم اگراز گل ویا از مل می گویم اگر ازآسمان رنگین کمان یا کهکشان می گویم اگرازدرس ومکتب یا کلاس ،استاد می گویم اگر از سنگ ودل یا ازدرخت می گویم ...
ادامه شعرسال نو را پر طراوت، خوش قدم با تنی سالم، دلی شادان هوایی پاک و تابان خالی از هر گونه غم خانه ای پر نور و پاکیزه مصون از هر الم سفره ای رنگین، لبی خندان نه در غربت! که در آغوشِ عطرآگینِ میهن میهنی آ...
ادامه شعربه نقاشی می نگرم! همانگونه که به تو نگر کرده ام!! و سپس در خاطرم... تو را بر خیالم" تو را بر بوم دل تنگیم... تو را بر بوم نقاشی می کشانم!! همه رفته ی... رُخ زُلیخاییت!!! بابک_پولادی_...
ادامه شعرنیک میدانم یک مژه از پلک های چشم تو از تمام بیت های شعر من زیباتر است ای بلند آیینه، ای بلندا آفتاب برق آن چشمان تو میدرخشد نقره تاب به گمانم از حریر نور مهتاب روشنای چشم تو دیباتر است . #محم...
ادامه شعرسبز بادام سبز بادام به کلاغ شاخه تکان داد که بیا بر سر شاخه من لابلای سبزی پاک تنم لانه عشق و محبت بنا کن به صفا بشو همسایه من ، تاج سرم ، هم سخنم گاهگاهی خبری آر ، تو از رقص بن...
ادامه شعردر واپسین دمی که پایان مرا همراه هست خواهم ایستاد به تماشای جهان و به یاد یاران و کمی بعد چشم در چشم خدا خواهم دوخت آخرین شعر خودم را با عشق به خودش خواهم گفت و در آغوش خوشش تا به ابد خواهم خ...
ادامه شعریاد آمدم از خوابی، در یک شب مهتابی آن گاه که چشمانم، در بندِ تمنا بود آن گاه که محبوبی، خوش منظر و خوش قامت آرام ربود از من، چندان که دلارا بود آن ماه درخشنده، آن مطربِ چرخنده، در هیئت یک حوری دا...
ادامه شعرباز کن حنجره را به تماشا بنشین پنجره را لب بزن بر لبِ لیلای خودت گرم پرواز ببین شب پره را آنچه میخواهی را تور بنداز وُ بچین این همانی است که هر دفعه خدا گفت ببین تو توانائیِ دیدن داری ...
ادامه شعرسرم در گریبان این کوچه هیچ خیابانی گردنم نمیگیرد
ادامه شعرپیشانی شبهایم تب دارد از هرم نبودنت چقدر تلو لو نگاهت به آسمان آن شبها دلگرمی داشت برای ستارگان که تازه چشمک زدن را یادگرفته و بالغ شده بودند این را از صدای خنده ستاره ای شرمگین که حیایش زب...
ادامه شعردیشب ابری بود خوابم دست در دستِ خیالت مست و همپای نگاهت خواب می دیدم که با تو در تهِ باغی بلورین لابلایِ لاله هایی سرخ و زیبا شادمان، در پیچ و تابم غرق در آمال بودم لایق خورشیدِ بخت و اخترِ اقبال بود...
ادامه شعرچند سال است که من خرق تو شدم دیگر چی کنم که بهر تو بی پایان است ایمل حکیمی
ادامه شعرمن در نگاه روی او ندید بدیدم جز به جز صورتش را همانند مجرم ها وارسی میکنم چون مگر آدم چند بار در عمرش آدمی را پیدا میکند که صورتش تمام خوشبختی ها و امیدها و شادی های زندگی اش را داشته باشد!؟ #مهدیه_ب...
ادامه شعرنمی خواهم تورا باضرب شعر و مدح زیبایی نگه دارم نمی خواهم تورا با التماس و اشک هایم نگه دارم همین که توبدانی تاابد من دوستت دارم همین کافی است همین که نام تو درقلب من باشد همین کافی است همین که ...
ادامه شعر«دلم از سنگ که نیست» دلم از سنگ که نیست چه کنم رنج زمان می شکند قامت من درد آن طفل یتیم گوشه ی کوچه ی سرما زده ای که به آغوش گرفته زانو ناله ای می آید لرزش دندانهاست که به هم می ساید عابری س...
ادامه شعر