- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
پویا نبی زاده
در27 /03/ 1374 -
اردوان فرج پور
در27 /03/ 1371
تو چشای من ببین اشک دیگه امّا نداره خواب آخه مرده براش اون دیگه رویا نداره میشینه هر روزو شب ظل میزنه اون بدلم قایق شکسته ی من دیگه دریا نداره وقتی اموج تو چشام پیدا میشه دل دیوونه من رو دیگه پرو...
ادامه شعردرحیرتم از عشق که سودای غریبی ست در مانده درو عقل ،معمای عجیبی ست این برکه ی کم عمق که از دور عیان است بی ساحل و پایاب چو دریای مهیبی ست آن روز که پای دلم از فرش برون شد دریافتم این عشق پُر...
ادامه شعرالهه ی نگاه تو ، به من اشاره می کند دریچه ی شب مرا ، پر از ستاره می کند زبانه های عشق تو ، در اعتراف قلب من به اوج میبرد مرا ، سپس نظاره می کند غرور سرکش تو در ، کشاکش طلوع ماه حوالی دل مرا ،...
ادامه شعرمیکده تازه می کند فلسفه نیاز را تا که خمار میکنی دیده نیمه باز را شور ببین و ناز را ، بسته زبان ساز را رقص تو زنده کرده این قطعه دلنواز را تار به تار موی تو ، چنگ زده به روی تو زخمه نز...
ادامه شعرچه قشنگه فانوس اشک چشات توی قلب منه میدونی که جات همه ی دشت و چراغون میکنم که نمونه رو دلم جای پاهات منو این دردو غم و داغ فراق قصه ی عشق و میخونه اون لبات وقتی دیوونه میشه این دل من این...
ادامه شعربشنو ای سنگ که آن یار توانم همه برد بشنو ای باد که آرامش جانم همه برد آن سیه چشم که میداد مرا شهد و شِکر رفت و دنبال خودش قند روانم همه برد او که روزی سرِ سجّاده مرا کرد اسیر ...
ادامه شعرکجا شد این دل دیوانه ی من دل شوریده و ویرانه ی من ندارم که دگر شورو نشاطی بجوید این دل افسانه ی من نمی بینم که در بیغوله اورا همان شمع و همان پروانه ی من چه سازم با غم و درد جدایی ...
ادامه شعرامشب به هوای دل خود پر بزنم یا نزنم از کنج قفس سری به دلبر بزنم یا نزنم دلم عاشق شد و رسوا به قیامت بانو باز با حلقه بر این در بزنم یا نزنم همچنان ابر بهاری همه دم می بارم آتشی بر دل دیوانه ام ...
ادامه شعرشور و شررت خستگی از جانم بُرد لعل لب تو دل مردگی از یادم بُرد مجنون شدن از سلسله موی تو ای دوست هشیاری عقل، بهر هر علت و معلول از یادم بُرد هر جا عطر نفست با هوای نفسم آمیخته شد بوی نای...
ادامه شعرای روزگار کج مدار بردی دل من از قرار دیوانه ام کردی چرا ؟ روزم همه آن شام تار دردوفراق و حسرتم دادی دلم شد ماندگار هر دم که سیل اشک من خون شد زدیده این چه کار هرگز نبود آرامشی هردم که چشمم ا...
ادامه شعرهوا ابریست و بارانی چه پائیز غم انگیزی درختان بی لباسند و زمین مملو ازبرگهای پائیزی چو در این کوچه باغ دل که راهی دارد آخر بر تباهی آسمان امشب دلش می بارد و م...
ادامه شعرفرو می ریزد از تاریکی چشمان تو ، شعری تب آلود و از طرز نگاهت میشود فهمید ، عشقی گشته مفقود شبانه های بی تو ، پر شده از بیقراری های یلدا طناب عاشقی ، در مثنوی رنج ها ، یکباره فرسود و گوشم پر ...
ادامه شعرموج بوسه هایم صف به صف دسته به دسته گروه به گروه در پشت اطاق انتظار رژه می روند.... 15 تیر 1395
ادامه شعرنشکن این دل آینه گرفتار شوی همه روزو همه شب شهره بازار شوی که ز بنیان بکند ریشه تو آه دلم تا به خود آیی و اینگونه تو هشیار شوی به کجا برده ای آخر دل بیمار مرا عاقبت بین منو دل همه دیوار شوی منکه...
ادامه شعرکجاست آنکه وجودش کمی شبیه من است که فارغ از خود و بیگانه از قبای تن است که شعر می چکد از بند بند اندامش و انعکاس غزل در کتیبه سخن است همان قصیده شیرین که حسن مطلع او شبیه حسن ختامش ردیف...
ادامه شعرشعله افتاده به جانم قفسم سوخته است آی مردم بیایید نفسم سوخته است آشیانی که ندارم من دیوانه به دهر نای نی دارم و بانک جرسم سوخته است غم چشمان شورانگیر این دل وه چه زیباست جز غم ندارد ...
ادامه شعرای آنکه مــــــــرا در دل خـــود راه ندادی در بـــرکه ی شب بهـــر دلـــم مــاه ندادی هــر بـــار دلــــم خواست ببوسد بدنت را در بــاور مــــن هیچ بـــــه جـــز آه ندادی فرهـاد شـــدم گرچه ...
ادامه شعرپیری کم کم این تاب و تب عشق زسر می افتد قافله از ره و وادی زخطر می افتد کوچه ی عشق که سرهای رقیبان بشکست در غم بی کسی از شوق گذر می افتد هم به تن جامه ی احرام کند زلف سیه هم به افسون بتان رم...
ادامه شعرچو برگ زردی از شاخه جدا شد دل من از کمر آخر دوتا شد نشستم برمزارش دیده گریان همان به این دل بیدست و پاشد
ادامه شعرﮐﻨﺎﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺗﻮ ، همیشه شعر می سازم و با امواج مهرآگین عشق تو ، هم آوازم اخیرن شایعه گردیده ، از چشمان تو مستم بله من دوستت دارم و به عشق تو می نازم بیا ای همسفر با من ، بیا تا آنسوی رویا منم...
ادامه شعر