تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
دانیال ظهرابی

اتاقی دارم از یادت .. پُر از کاغذهای مچاله .

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

در کدامین دریا به طول تنهائی من بی من شب میشود وعریان ترین مردمان سلامم را پارسخ نمی دهند ورنگ آبی آب روحم را آرام میکند به تو می اندیشم که عشق را نشانم دادی ومرحمی بر زخمهای تنهائییم گذاشتی ...

ادامه شعر
مهناز چالاکی

لبخندی که طرح لبهایت را داشت کجاست ؟ خاطره لبخندت که در آواز ِ رازهای جهان برهنه می دوید ، کجاست ؟ می خواهم ، باشی نگاهم کن غربت در تنهایی غرور درسکوت این باقی مانده ی تراژدی ِ فریاد...

ادامه شعر
طیبه طه (تهرانیان)

هوش‌ از سر رفته‌ وقتی‌ از عشق‌ حرف‌ می‌زنی‌، نقطه‌ها یکی‌ می‌شوند. آدم‌ها از روی‌ ابرها انگار عبور می‌کنند. هنوز یاد لرزیدن‌ دلم‌ را می‌لرزاند. انگار عکس‌ها سخن‌ می‌گویند. ...

ادامه شعر
زهرا خدابنده

درد هجّی کردن احساسی ست که خدا نیز تمی تواند تلفظش کند

ادامه شعر
کرم  عرب عامری

پشت درم تو بر تردیدت غلبه کن من بر ناشکیبایی ام در باز میشود ب.ع

ادامه شعر
احمد الماسی

دیگر غزلی مخوان من به سپیدهایم خو کرده ام تلخ می نویسم سرد می خوانم و در بغض این کوره راه باریک تنهایی هایم را هر روز مرور می کنم و روز میلادم را که کبوتران جیغ می زدند خوب به یادم هست ... (....

ادامه شعر
نرگس  دوست

در حوض آب تنی می کنم ماهی ها تکه هایم را به ماه تعارف می کنند .. با چه دلشوره ای سرازیر خانه ات می شوم رودخانه ... از سینه ی من قطره ای نمی چکد من یک انار مکیده ام ... ...

ادامه شعر
زیبا  آصفی (آمین)

صدای شکستن قلبم به ماه رسیده شب های طوفانی زندگیم در انتظار طلوع آرامش خورشید در رقص کُند عقربه ها نقش غم بر تن خستۀ زمان خالکوبی کرده و هنوز ماه، از صدای ریزش قلب شکسته پشت پرده ای از ابر ...

ادامه شعر
طیبه طه (تهرانیان)

گر خود ز خود بر نخیزد آینه در پژواک شهد یقین با یک لحظه غفلت سیاهی را به ظاهر می نشاند آرایه دل ، در مقابل آینه بی هوش و گوش می برد جان را آنسوی غبار مجاز نمی باید باخت ...

ادامه شعر
مهناز چالاکی

در چشمهایم زنی است که خودش را بقچه میکند درمیان بازوانت و اشک میریزد اما ، گویی دستهایت را کم آورده ام مثل خیمه ی بی عمود در حال ویرانیم من درد هستم ، همه ِ درد. ...

ادامه شعر
اعظم  جعفری

می ترسم از آوارگی احساس از بی وزنی آرزوها از سرگردانی و تکرار رویاهایی که هرگز تعبیر نمیشوند. هر شب عصایی , دستم را می گیرد شانه به شانه ام , قدم زنان مرا به م...

ادامه شعر
مینا آقازاده

قرارمان همین بهار زیر شکوفه های شعر ... آنجا که واژه ها برای تو گل می کنند ! آنجا که حرف های زمین افتاده ام ، دوباره سبز می شوند وَ دست های عاشقمان گره درکار سبزه ها می اندازند ...قرارما...

ادامه شعر
احمد الماسی

سکوت می کنم شاید به سرچشمه ی فریادم برسم ... احمد الماسی 94/1/29

ادامه شعر
رضا شیخ فلاح لنگرودی

فردا که بیاید باز هم به دورست جاده خیره خواهم ماند به سرخی شرم خورشید در غروب سرانجام خواهی آمد نفس می کشم بی آنکه بشمرم آنها را شرم خورشید را نمی دانم برای چیست شاید ... شاید از...

ادامه شعر
کرم  عرب عامری

انتظار انتظارو آخرین خیابان وآخرین میدان وآخرین تندیس یعنی تندیس آخرین پستچی شهر وآخرین قطره ی نور که طعمعه ی غروب میشود اما کلاغها دارند میایند هنوز امیدی هست ب.ع...

ادامه شعر
علیرضا امیرخیزی

برسپیدِ ابر میکشد نقش رویاها شاعری که کتاب ندارد . بر گردنِ شب می آویزد زنگوله های سیمین آن ماه که در آسمان جایگاه ندارد . در خوابِ مردمان حکم میراند کابوس ... آنگاه که روز را به تمام...

ادامه شعر
زیبا  آصفی (آمین)

زنی میرقصد در آغوش باد وزش باد در آبشار گیسوانش عطر عشق می پراکند و مرد، در رویاهایش می بندد چمدان سفر به همآغوشی خیال... زیبا آصفی(آمین) 8 فروردین 94...

ادامه شعر
طیبه طه (تهرانیان)

زیر نور ماه‌ با یک‌ سبد خیال‌؛ به‌ نرمی‌ یک‌ نگاه‌؛ در صدف‌ ستاره‌ نشستم‌. از میان‌ ستاره‌ برخاستم‌؛ صدا را نوازش‌ فضا را ستایش‌کردم ترا می‌خواندم‌. تمن...

ادامه شعر
رضا رحیق

نزدیکترین صدا در این نزدیکی بزمیست که با چکامه فلق از دل مشرق گیسوان حریر دختر رز را به می گساری آفتاب فرا میخواند یادت باشد اینجا عروس ها را وقتی زمین شعاع خورشید را در استوا می مکد به...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا