- لیست اشعار
- قالب
- سپید
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
mehdi rafiee
در31 /02/ 1362 -
نستـــــرن طالبـــــــــزاده
در31 /02/ 1394 -
Susan Jafarzade
در31 /02/ 1360
ابدیت ساکن است و تصویر آن متحرک. (آگوستینوس) ┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• آفرینش خدا مثل خوابیدن زنی جوان است بر تشک آبیِ براق با ساتنی شکلاتیرنگ کنار عودی که میسوزد و چراغهای رنگی که الکی روشناند. آفر...
ادامه شعرمِثل سلوک طفرهآمیز ستارهای به وقتِ سِقْط مِثل چَنْتهی خالیِ گنجهی عصمت مثل آن برهنگی که به لباسها سرایت کند مِثل خُنیایی متروک در صفحهای شکسته مِثل شنفتن اخبار ماضی وقت خواب مِثل دودههای ماسیده...
ادامه شعر_گم شده ام؛ میان این همه هیاهو! چشمان تو اگر بود روشنابخش ظلمتم می شد... _کاش چون خورشید؛ از پس شب های بی مهر یک روز ظهور می کردی......
ادامه شعر"واپسین کوچ" به کمی تماشا باز می دیدم تو را، حیرتی دگر و لختی آفریده شدن. که بر می داشتی از اندیشه ام رایحه ی بنفشه گی همچون خیال پرندگان در واپسین کوچ. می دیدم ات که نرفته ام از بیشه ی آفتاب و رویا...
ادامه شعردلنوشته خاص تو همان قمری هستی که هر وقت پنجره قلبم را گشودم بر سر شاخساران چشمانم مینشستی و آوای نور را بر دالان گوش هایم جاری میکردی ومن را سرشار از عشق خدا میکردی عشقی که حتی در بازارچه های آسمان ه...
ادامه شعربسپار این تقدیرِ سردِ بیروح را به من که نام کوچک من " درد " است و نام خانوادگیام " تنها " ؛ من پدر تمام بدبختیها هستم. جوادمرادی ...
ادامه شعر_برای دردهایم دیگر به دنبال درمان نمی گردم! _پای رفتنم را شکسته بی مهری تو... _به دیدارم بیا؛ اگر هوس کردی معجزه گر باشی......
ادامه شعرتو همان خیالِ شیرینی که با قهوه یِ تلخ مینوشَم. #آگرین_یوسفی
ادامه شعرقهوهات را بنوش از پنجره کافه بیرون را نگاه کن به برفی که نیست به بارانی که نمیبارد به کلاغهای عزادار به همهمه گنجشکها...! در لحظهها که گم شدی با سهرهها برو! من پول قهوهات را حساب کردهام...!...
ادامه شعرعلت مرگ: می گفتند مرگ برای همسایه هست اما اینگونه نبود! بر روی سنگ قبرم بنویسید ، علت مرگ عدم تحمل درد بود #محمد_مولوی...
ادامه شعر_پریچهره ای می رسد؛ از خسته های راهی دراز... _و تو اگر عاشق نباشی؛ هرگز نخواهی فهمید میان این آمدن چه حالی می شود دل آدم تا عزیزش از راه برسد! _دلقک ِساعت دیوار تازه هوس لوده بازی می کند! _و جاده ها گ...
ادامه شعرآسمان در من ریشه دوانده است. همراه باران بر زمین فرود می آیم همراه آفتاب بر ابرها سفر می کنم بر بال پرندگان بر فراز رودخانه ها آواز سر میدهم در آغوش بادها پهنه ی اقیانوس های پهناور را در...
ادامه شعر_از وقتی تو رفته ای من اعتقادم را از دست داده ام! _حتی به مرگ... _حتی به قلبی که بی دلیل ناجوانمردانه در دوزخ سینه می تپد... _در دل تاریک دهلیز ها به دنبال تو؛ باید گشت!!!...
ادامه شعرمقصد اگر دیدنِ چشمانِ تو باشد تیشه به دست فرهادِ کوه کن میشَوَم. #آگرین_یوسفی
ادامه شعرسرد استُ آسمان میبارد زیرِ باران راه رفتن عالمی دارد اگر یار باشدُ عشق باشدُ خاطره بازی #آگرین_یوسفی
ادامه شعر_گربه ی تخس زهدشان چنگ کشیده پشت چنگ؛ به پاک ِ شیشه های باورم! _زلال را شکسته اند و غم نمی خورند! به ساحل دَرَک رسیده ام ز درد: _آی خدا !بگو ز دست ناجیان تو! کجا روم؟! کجا شود پناه اَمن آخرم؟!...
ادامه شعربر دیواره ی کوهستانی دورخطوط ناشناخته ی کتیبه ای می شوم که انگارهرگز کشف رمز نخواهد شد اینسان که نگاشته شدم اینسان که تراشیده شدم شاید شرحی بر دردی یا نشانی بر پیروزی رد تیشه است که ثانیه ها برجای می...
ادامه شعرخانه ای ساخته ام دور از وحشتِ تنهاییِ شهر دورتر از گسلِ شیونِ نیرنگ و دروغ که شکستند به پس لرزه ی تشویش و ریا دل چون شیشه ی بی رنگِ مرا حال در خانه ی نو ساخته ام جای قلبم خالیست... به تن منجمدم شم...
ادامه شعربگذار ، آسمان گریه کند، اَبر ببارد جانم به لب است او بی خبر از من شب را ، با مآه و ستاره سپری کرد. #آگرین_یوسفی
ادامه شعرمه غلیظ همه جا را فراگرفته بود. در آن خلسه ی شورانگیز به سوی تو پرواز کردم پروانه های آبی با نقش های سفید و سیاه بازوانم را احاطه کردند. می خواستم تاریکی را ببوسم. تاریکی آنجا که مرا می فریفت...
ادامه شعر