- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
پویا نبی زاده
در27 /03/ 1374 -
اردوان فرج پور
در27 /03/ 1371
من به تنهاییه خود داشتم عادت. که تو از فاصله ی دور نزدیک شدی. اندکی مکث نمودی و کمی عشوه و ناز. و چه آسان دل دیووانه ی ما را بردی. خنده ای کردی و دل رفت ز دست. دل دیووانه ی ما نَبود تاب دگر. خند...
ادامه شعربی تو اما ته این قصه ی ما ویرانیست چشم من در هوست صبحگهی گریانیست دست من گیر بیا تا برویم شیرازم چون که شیراز تنم قدرت صد ایرانیست مثل دریا شده ای،تشنه ی آن ساحل ها از تمامت سخن چای ز هر گیلانیس...
ادامه شعرچه بد هوایی است نبودنت!! نه بارانی،نه آرام و نه طوفانیست یک دلتگنی محض و سراسر ترس ویرانیست رضا ناظری
ادامه شعربی تابی میکند دلم امشب کاش نمِ باران با بوسه ات شَبَم را رویایی کند. #آگرین_یوسفی
ادامه شعرمپنداری کنم روزی. فراموشت امیری تو اسیرم رأی به اغوشت اسیری که رهایی را نمی خواست نمی دیدی چگونه با درد می ساخت ...
ادامه شعرراستی... اگر جای بوسه هایم شکوفه میداد!!! با آن همه گل لابلای موهایت چه میکردی؟؟!! #رضا_ناظری
ادامه شعرکاش دل تنها نبود... کاش تنها در میان این همه ادم نبود. کاش ان لحظه که رد میشدی از کوچه ی ما. من دیووانه هواسم به سر کوچه نبود. کاش تو مکث نمیکردی و زود میرفتی. که نگاهم به نگاه تو گرفتار نبود. کا...
ادامه شعرمریم تو چراغ آسمانی هستی روشنگر راه زندگانی هستی آرامتر از باد بهاری و نسیم خوبی و نماد مهربانی هستی
ادامه شعر«شعله ی عشق» اگر چه فصل خزان گشته مرغ دل شاد است بیاد باده ی شیرین دلم چو فرهاد است اگر چه این قفس تن حصار جان گشته میان حصر تن این مرغ جان که آزاد است میان حنجره ی مرغ خوش نوا عشق است میان شعل...
ادامه شعرمن از گم کردنت در ازدحام آدمها میترسم من از طغیان دلتنگی در دل شبها میترسم من از نگاه سرد و حرف های نیمه جان من از درد سنگین تا استخوان ،میترسم من از تمنای آغوش بعد از اولین هم آغوشی من از عهد تلخ ...
ادامه شعر_من برای تو سنگ تمام گذاشته ام؛ و تو تمام سنگ ها را برای خسته پای من... _کمی درنگ کن! _فرصت تکرار نیست...
ادامه شعر"آستران بنفش" آفتاب را اینگونه به صد هزار آبگینه زیبایی بر تل مرطوب برگ و چهره بر دریدن آستران بنفش باور دارم. همیشه ی تو برقرار حتا چنین دور! که از عمق جان صدای دیگرات به گوش می رسد. با توام ساقه ی...
ادامه شعر«سی و سومین بهار میثم عزیزمان» در فصل خزان بهار ، از راه رسید آوای خوش هَزار ، از راه رسید روئیده شقایقی میان این باغ پیغام خوشی ز یار ، از راه رسید خورشید ، فروزان شده در فصل خزان شادی شده تک...
ادامه شعرسالها بازیچه ی تقدیر بودن همچو یک دیوانه در زنجیر بودن سرد و خسته در سکوت خیره بودن دایما چشمی به سلول و نگهبان دیده بودن زندگی در برکه خشک خیالات ماهی بودن عاشقِ تور و قُلاب ماهیگیر بودن د...
ادامه شعر<<مسکوت>> با درجِ نگاهِ تو ، جانم درجه دار است از سانِ تو ای خورشید ! سربازِ تو سرداراست در منزلِ تابستان انگور فراواناست سرمستِ تو ام تا آن، در چشمِ تو بسیار است یک بار تو را دیدم، ص...
ادامه شعراگر پرسیدند چقدر تو را دوست دارد؟! بی درنگ بگو آنقدر که اگر لحظه ای پلک بزنم دلش برای چشمهایم تنگ می شود!
ادامه شعرخورشید عالم میکشد رخت سیه بر روی خود وان دم که خورشید رخت بر من کند تابندگی م.پاس
ادامه شعرمن آن شهریم که یادش رفته کسی را ندارد ... دلش میخواهد برقصد ولی تاب وتوان ندارد ... منم آن عاشق حیران وخسته ... دل ز راهت بسی سخت چشم بسته ...... گر زرخسارت نمی دیدم همی ... پی ز غم درونت نمی ترسیدم ا...
ادامه شعرپیش برو بی راهه هم باشد ، به دنبالت منم تو چه میجوید دلت هرصبحگاه؟ آنکه صبحش می شود جویای احوالت منم تو که پرواز مرا از لب خود گنجانده ای هرچه رویای تو باشد، بی شک بالت منم هرچه را نیت کنی بیتی اگر ا...
ادامه شعربسمه اللطیف پهلوانان نوین ما پهلوان و مرد این عصر نوین هستیم بی هیچ ترس و واهمه آری همین هستیم با اکتشاف عشق بی شک سربلندیم و در شوره زار زندگی شورآفرین هستیم در زیر سرپوشی که پوشیده است روی ما پوش...
ادامه شعر