- لیست اشعار
- مناسبت
- عمومی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
mehdi rafiee
در31 /02/ 1362 -
نستـــــرن طالبـــــــــزاده
در31 /02/ 1394 -
Susan Jafarzade
در31 /02/ 1360
«جنگ باطل» وقتی که خدا هست ، ز دین صحبت بیجاست ظلمی که به جان می خریم از ماست که بر ماست دین شاخه و برگیست که گر ریشه نباشد پژمردگی و زردی آنها همه پیداست هر یک به صراطی و مسیری پِیِ نورند آن...
ادامه شعر. #تانری فرا شعر آن وقت اتفاقی در لبهای شکستهی حوری احتضاری در انگشت چهارم حوری مشروحی در توافق نهایی چشمان سهشنبهای حوری در شبکههای کفتاریِ به اصطلاح شمشیری در انحنای ستون ...
ادامه شعربی عقل و شعور از بغلم رد شد و رفت چون آدمِ کور از بغلم رد شد و رفت مانند کسی که دیده جن ، خوشبختی با سرعت نور از بغلم رد شد و رفت...
ادامه شعرانتگرال میگیرم از هر آنچه مجذورش توئی جذرش توئی هم ضرب و تقسیمش توئی هم جمع و تفریقش توئی آنگه به تو خواهم رسید ای آنکه جز تو یار نیست ما را به جز تو کار نیست...
ادامه شعر«باز باران با ترانه» باز باران با ترانه اشک و آهی بیش نیست کودک دیروز باران در دلش جز ریش نیست هر چه بدبختی ست می بارد ز طاق آسمان فکر او آشفته باشد عاقبت اندیش نیست گوهر باران نمی بارد به بام ...
ادامه شعربسمه المهیمن قطار فراری اینک قطار زندگی ما که در راه است در سیر خود گرم فراری نابدلخواه است خوابند جمع اندکی اما به بیداری آشفته است آرامش آن کس که آگاه است صدها بلای آشکارا و نهانی در این خط سیر ن...
ادامه شعر«بوی ریا» وای اگر روبه مکّار بگردد سلطان وای بر حال چنین بیشه و آن شیر ژیان روز جنگل بشود تار و نتابد خورشید گر چه دیوار ندارد بشود یک زندان پایه ی تخت ریا عاقبتش می شکند سرنگون می شود هر کس ...
ادامه شعربی تقلّا غزل ناب سرودن هنر است عشق با شیوه ی سهراب ستودن هنر است روی شنهای روان روی به رخساره ماه بوسه ها از لب مهتاب ربودن هنر است وقت سرگیجه ی بی وقفه به گرداب بلا راه را از دل گرداب گشودن هنر است...
ادامه شعر«نمی خواهم» هوا سرد است و سرمای زمستان را نمی خواهم در این ویرانه ها من باد و طوفان را نمی خواهم اگر سگ گرگ خونخواری شود همراه با چوپان من بزغاله این سگهای چوپان را نمی خواهم اگر ماه شبی با ش...
ادامه شعر«بابا آب داد» بابا آب داد گذشت و ما شدیم پیر دفتر خاطره هامان شده دلگیر دیگر از کودک باران خبری نیست پای کودک شده چوبین شده زنجیر آسمان ظلمت و تاری شده امشب شیر موشی شده روبه شده چون شیر گشته...
ادامه شعرغم داشت نقاب شادمانی زده بود پیری که خودش را به جوانی زده بود از زخم زبان دیگران کفری شد حتی به خودش انگ روانی زده بود علیرضا همتی فارسانی...
ادامه شعر«موی سپید» افسوس که عمر ما چو بیهوده گذشت این برف زمانه بر سر و رو بنشست قامت شده چون کمان آرش امروز دالی شده آن اَلف در این عالم پَست هر لحظه به فکر صبح روزِ دگری آن لحظه ی عمر ما همی رفته ز...
ادامه شعر«ماه باش» در شب تار دلِ بی کس ، چو نور ماه باش محرم اسرار درد دل ، مثال چاه باش گر تو دیدی مانده و درمانده ای در این مسیر در کرامت از برای آن گدا چون شاه باش در شب ظلمت که رَه گُم می کند بیچا...
ادامه شعربخت لاکردار اگر با این جماعت یار نیست یا اگر چه بر تن بعضی کت و شلوار نیست عطر شادی آسمان شهر را پر کرده است ناز خاتون ناخوش از بوی بد سیگار نیست عدّه ای سرگرم تفریحند و ما درگیر کار بچّه ها ه...
ادامه شعر*المر*° الف، لام، میم، را؛ خواهرم، اسمش هست المیرا، میکند اینک آرین، پسرش؛ هر دمی، سِیر، گردشاتِ علمی را، با توجّه به کمبودِ قافیه در شعر؛ بشنو موسیقیِ "Duel me" را: ° آیهیِ ۱ سورهیِ رعد...
ادامه شعرما رهگذران خام بی استعداد افتاده به چنگ وحشی استبداد نقشی به جهان نمی توانیم کشید جز سرزنش دروغ و نفی بیداد
ادامه شعر«دریای خون» این قطره های خون شود دریا دریای خون طوفان کند بر پا وقتی که زندان جای آزادیست دریای آبی می شود رؤیا این قطره های اشک چشم شمع آتش زند در خرمنِ فردا تیغ ستم دائم نماند تیز چون باطن ش...
ادامه شعرو موج نگاهت سینه مرا چون تخته پاره ای به ساحل خیال میکوبد
ادامه شعر«ویرانه» صحرای دل خشکیده باران نیست مرغ چمن غم دیده خندان نیست در این زمان مرگ آدمها حیوان شده این آدم انسان نیست خشکیده برگ و شاخه های سرو باغ خزان دیگر گلستان نیست جغدی در این ویرانه می خو...
ادامه شعر«ریشه در خون» هر گیاهی ریشه در خون می کند خاری شود عاقبت سروی نگردد چوبه ی داری شود باغ او هرگز نگردد یک گلستان پُر ز گل یک کویر و شوره زارِ پُر خس و خاری شود گر شود لب تشنه گرگ نفس آدم در درو...
ادامه شعر