تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محمدهادی صادقی

«شام یلدا» شام یلدا می شود صبح سپیدی غم مخور بعد ظلمت می دمد نور امیدی غم مخور ظلم و بیداد و ستم هرگز نگردد ماندگار عاقبت ویران شود کاخ پلیدی غم مخور گر کویری گشته پُر از خار و خس این باغ ما م...

ادامه شعر
رضا ناظری

اگر پرسیدند چقدر تو را دوست دارد؟! بی درنگ بگو آنقدر که اگر لحظه ای پلک بزنم دلش برای چشمهایم تنگ می شود!

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«آسمان تار» من آسمان را تار می بینم رنگین کمان را زار می بینم در این هوای سرد پاییزی آلاله را بیمار می بینم صحبت ز مرگ آدم و حوّاست من آدمی را خوار می بینم باران نمی بارد زمین خشک است صحرای...

ادامه شعر
شهناز عیدی وندی

مرغک دل... دوش در نغمه ی خود مرغ سحر خواند بر عالم و بر دهر و زمان کین نباشد روا بر دل من ترک محبوبه ی شیرین دهان مکنید عیب من بی دل را کی توان دست کشیدن از جان ای بسا گوش سپارید از دل می کشم ناله و...

ادامه شعر
علیرضا خسروی اصل

گریه دارد اینکه حالت را نفهمند بر غمت هم شاد باشند و بخندند تا بخواهی درب شادی را کنی باز ناگهان در را به رویت هم ببندند ...

ادامه شعر
نازنین بیداد

هیچکی دوست ما نیست، مگه اینکه در نبودمون از‌ ما دفاع کنه

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«خود کرده» از چه می نالید چون خود کرده را تدبیر نیست در میان این دغل بازان که یک تن میر نیست خویِ حیوانی مسلّط گشته بر احوالشان در میان ذهن پُر مکر و ریا تدبیر نیست خانه ویران گشت شام آسمان آن ...

ادامه شعر
محمدشفیع دریانورد

شعر بندری دلوم دلوم پاره پارن اَ کار تو رشته رشتن چه اتکه با قلب پاکوم نومت اتا الرزوم ای بانی قلب پاره مه آه اکشم با ناله ی روز سزاش ابینی خیلی زود هم به ولله چوب خدا صدا اینینن درد ایشن صدا اینی...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«حرمت» چرا تحمّل نسل جوان چنین کم شد؟ بجای شعله ی عشقی دلا پُر از غم شد شکسته حرمت پیوند ، بین نسل جوان دریده پرده ی عصمت حیا بسی کم شد هوای خانه نگر سرد و بس زمستانیست حریم خانه پُر از درد و ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«صیّاد» امشب شده غم همدم حال پریشم شادی ندارد دل نگر شمعی خموشم در گنبد مینا فروزان نیست ماهی تابنده اختر نیست تا جامی بنوشم دیدم اسیری گشته دل در بند یار است باید رها گردد دل از این جنب و ج...

ادامه شعر
شهریار  کاراندیش

در شباهنگام تار جغد کور قصه ام روشنایی را بیافت کورسو های امید در دلش روشن بشد دیگر اما هیچ از مفهوم این موضوع پر مبحث نمیدانم ولی ترسم آن است که در بیم و سکوت ثانیه دست مرا حبس نبودن بکند و به خامو...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«ویرانه» کدخدا این ده شده ویرانه آبادی کجاست؟ مرغ خوشخوان در قفس می باشد آزادی کجاست؟ دل شده خون دیده ها گریان ز رنج روزگار بر لب طفل یتیم و بیوه زن شادی کجاست؟ مرگ عشق و عاشقی گردیده در این ...

ادامه شعر
حسن سهرابی

برخیز که طوفان شده است، اَبر دلخون شده است، دل محزون شده است، حاکم دِه ما خودِ فرعون شده است. میخانه ویران شده است، شهر حیران شده است، مَکر ، سُلطان شده است، زندگی دچار بحران شده است، برخیز که...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«سرمه ی چشم» تو را چون جان خود ای سرزمینم دوست می دارم تو را ایران من ای نازنینم دوست می دارم تویی خورشید تابان در پگاه صبح امیدم تو را وقت عبادت همچو دینم دوست می دارم رکاب جان من یک قیمتی دُ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«در عجبم» از این همه روباه زمان در عجبم گرگی که چنان گشته شبان در عجبم از ماهی لب تشنه میان دریا از رنگ کبود آسمان در عجبم از این همه خار و خس که روئیده به باغ از لاله ی در باغ خزان در عجبم تس...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

تا به کی خلوت نشینی والیا دور از خلقی به کنجی در خفا گوشه ای بنشسته ای چشم انتظار منتظر آن کس قیامی بین ما ولی اله بایبوردی 09 / 01 / 1403 ...

ادامه شعر
عارفه  رحیمی جعفری

سعدیا دیگر بنی آدم برادر نیستند جملگی اعضای یک اندام و پیکر نیستند عضوهای بیشماری را به درد آورده چرخ عضوهای دیگر اما یار و یاورنیستند کودک چشم آبی غرب و سی چشم عرب در نگاه غربیان با هم برابر...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«اندیشه ی نو» نوروز آمد کی شود نو خانه ی ما آتش زده اندیشه در کاشانه ی ما اینجا نمی بینم دلی سرشار از عشق از باده پُر باید شود پیمانه ی ما رندان کجا رفتند اینجا شام تار است خالی شد از مستان ب...

ادامه شعر
یزدان  ماماهانی

رسیـد فـرجـام سـال جـاری و شـوری نـمی‌بینـم در آن چـهارشنبـه می‌بینم ولی سوری نمی‌بینـم بـیاور هیـزم چـوب را و روشـن کـن بـسوزانـش زبـانـه می‌کـشـد آتـش ؛ ولـیک نـوری نـمی‌بـینـم بچرخان فشفشه یا سیم...

ادامه شعر
یعقوب  پایمرد

ازشهری که همه ام را سوزاند.و گرفت دور شدم فراری از دیار خود با بد شانسی به شما پناه امده بودم من غریبه با درد، بغض وکینه خسته از دور امده تا به اینجا رسیده...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا