تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حفیظ (بستا) پور حفیظ

مریم تو چراغ آسمانی هستی روشنگر راه زندگانی هستی آرام‌تر از باد بهاری و نسیم خوبی و نماد مهربانی هستی

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«شعله ی عشق» اگر چه فصل خزان گشته مرغ دل شاد است بیاد باده ی شیرین دلم چو فرهاد است اگر چه این قفس تن حصار جان گشته میان حصر تن این مرغ جان که آزاد است میان حنجره ی مرغ خوش نوا عشق است میان شعل...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_من برای تو سنگ تمام گذاشته ام؛ و تو تمام سنگ ها را برای خسته پای من... _کمی درنگ کن! _فرصت تکرار نیست...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"آستران بنفش" آفتاب را اینگونه به صد هزار آبگینه زیبایی بر تل مرطوب برگ و چهره بر دریدن آستران بنفش باور دارم. همیشه ی تو برقرار حتا چنین دور! که از عمق جان صدای دیگرات به گوش می رسد. با توام ساقه ی...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

سالها بازیچه ی تقدیر بودن همچو یک دیوانه در زنجیر بودن سرد و خسته در سکوت خیره بودن دایما چشمی به سلول و نگهبان دیده بودن زندگی در برکه خشک خیالات ماهی بودن عاشقِ تور و قُلاب ماهیگیر بودن د...

ادامه شعر
امین مقدس

<<مسکوت>> با درجِ نگاهِ تو ، جانم درجه دار است از سانِ تو ای خورشید ! سربازِ تو سرداراست در منزلِ تابستان انگور فراوان‌است سرمستِ تو ام تا آن، در چشمِ تو بسیار است یک‌ بار تو را دیدم، ص...

ادامه شعر
محمد جواد علی نژاد

من آن شهریم که یادش رفته کسی را ندارد ... دلش میخواهد برقصد ولی تاب وتوان ندارد ... منم آن عاشق حیران وخسته ... دل ز راهت بسی سخت چشم بسته ...... گر زرخسارت نمی دیدم همی ... پی ز غم درونت نمی ترسیدم ا...

ادامه شعر
عرفان بخت

پیش برو بی راهه هم باشد ، به دنبالت منم تو چه میجوید دلت هرصبحگاه؟‌ آنکه صبحش می شود جویای احوالت منم تو که پرواز مرا از لب خود گنجانده ای هرچه رویای تو باشد، بی شک بالت منم هرچه را نیت کنی بیتی اگر ا...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف پهلوانان نوین ما پهلوان و مرد این عصر نوین هستیم بی هیچ ترس و واهمه آری همین هستیم با اکتشاف عشق بی شک سربلندیم و در شوره زار زندگی شورآفرین هستیم در زیر سرپوشی که پوشیده است روی ما پوش...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

رمضان آمده امسال به آغوش بهار ربنا هدیه و عیدانه در گوش بهار رطب آورده به جای گز مهمانی عید روزه آورده سر سفره ی پرجوش بهار شانه بر شانه ی فصلی خوش و سالی نیکو شده همسایه و هم ریشه و همدوش بهار در ...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

شبیه به من ✍????شبیه نسیم دلگشا به وقت سحر است» همیشه غریب و تنها و بی‌وطن است» چقدر خسته و تنها،وبی مونس و همدم» چقدر گذشته اش شبیه به یک دختر است» کتاب ها قصه هایی زِ شجاعتش گوی...

ادامه شعر
مجید ساری

گفتی ستاره ای و کبوتر نداشتی یک آسمان و عاشق تک پر نداشتی چشمت نسوخت جای دو بالم، که انتظار از کاسه کاسه آتش دل، بر نداشتی عشقم که در نگاه تو تحویل می‌شود عیدی خزان گرفته و باور نداشتی انگار ...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_به تاراج برده اند بوسه های مرا یاغی خنده های تو... _بیا پس بده ِجواب ِ عذاب روزهای تلخ بی تو! _لجام توسن عشق؛ بسته است به ناز قدم های تو... _خورشید ِ اَبر از عطش خالی شده در این روزهای به دور از رُخ...

ادامه شعر
یاسر قادری

امشب به پایت ای مه ام،سر دهم جان و تنم باز عاشقانه میرقصم،گرچه غرق خون پیکرم قربانی ام در عشق تو،بر من گذر کن ای صنم محو تماشایت شوم با چشم دل نه چشم سرم هر کسی از عشق با خود یادگاری میبرد من بینوا ...

ادامه شعر
عزیز حسینی

نور چشم من کجایی؟ ماه تمام می‌شود، اشک‌های کوچه‌ها خشک شدند. گل‌ها دیگر بو و رنگی ندارند، تو کجایی...؟! تو کجایی که بهار نمی‌آید؟ در سکوت تاریک، صدای پایان می‌آید، خستگی در دل هر باران می‌پوسید باد ب...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

دردم از یارست و از اغیار نیست هیچ گُل را بی‌نصیب از خار نیست ???????????????????????????????????? ماه من گشتی ، بمان بر بام من ! غیر کویت ،آشیان ،انگار نیست ???????????????????????????????????? کی ...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

نمِ بارانُ کوچه یِ بهارنارنج عابری رد شد عطری در هوا پیچید خاطره ای جوانه زد. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
رضا اشرفی

عشق ها با صبر معلوم میشود صبور باش عشق ها با صبر افزون میشود صبور باش عشق با آسانی آسان میرود ای یار من عشق با سختی بدست اید ارجمند میشود ای یار من عشق امیدی است که دل را هردم افسون میکند عشق درد...

ادامه شعر
سعید نادمی

عشق پشیمان شده چَشمان تو گوید غم پنهان شده‌ات را خواهم شنَوَم آن غم کتمان شده‌ات را مژگان بلندت نگذارد که ببینم چشمان گرفتار و به زندان شده‌ات را چون لحظه ی مرگ است ، زمانی که ببینم چشمان پر از...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_کنار تو؛ می نشینم با بغض... _برخیز! چمدانت را برایت آورده ام؛ از پستوی خانه! _آرزوها بر سر راه منتظرند... _خواب تا کی؟! _سنگ سرد است برخیز؛ دلگرمم کن......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا