- لیست اشعار
- قالب
- غزل
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
جعفر لاهوتی آذر
در01 /03/ 1348 -
فرزاد کاکاوند
در01 /03/ 1365 -
الهه دهقان
در01 /03/ 1364 -
علیا کوثیا
در01 /03/ 1395 -
مروت خیری
در01 /03/ 1362 -
samaneh nouri
در01 /03/ 1362 -
بهروز بجروانی
در01 /03/ 1399 -
سحر غزانی
در01 /03/ 1399 -
محمدباقر انصاری دزفولی
در01 /03/ 1400 -
فاطمه عسگرپور
در01 /03/ 1400 -
مجید کرم دل
در01 /03/ 1400 -
مریم محبوب
در01 /03/ 1348 -
محمدشفیع دریانورد
در01 /03/ 1365 -
شیدا شهبازی
در01 /03/ 1355 -
شهلا مظفری
در01 /03/ 1367 -
لیلا طیبی
در01 /03/ 1369 -
جواد خاشعی
در01 /03/ 1358
رفت بسکه کوشیدم بیادت لحظه ها از یاد رفت بسکه یاد از من نکردی لحظه ها بر باد رفت صد خیابان سکوت از شهر تو جامانده ام با دل دیوانه ای که با غم و فریاد رفت آنکه می گفت: "ای عزیز نازنیم از غمت بر سر...
ادامه شعرجوانی بود ومن ..؟ در این دنیا که سرتاپا فریبه.؟ جوانی رفت ؛ من با من غریبه دقیقنا غافل از قانون هستی که بی اندیشه با پوچی ضریبه نفهمیدن ؛ نسجیدن ؛ ندیدن .؟ به چاه افتادن از چال عن قریبه مثال عاش...
ادامه شعر«چشمه ی جان» منم آن ماهیِ لب تشنه تویی چشمه ی جان من همان سنگ رَهم گوهری ای دُر گران خواب شب پَر زده از چشم و دل خون جگرم تو شدی مایه ی آرامش این روح و روان این خزان دل من پُر شده از خار و خسی...
ادامه شعربسمه الله النور نگاه آشنایی ای که با نامت دل ما را هوایی می کنی بی گمان بر ملک جان فرمانروایی می کنی می رود بر لب سلام تو هر آن دم که به لطف سوی جمع ما نگاه آشنایی می کنی با حضور غیبی ات دلگرم مان ...
ادامه شعر"دیوانه کسی است که همه چیزش را از دست داده جز عقلش" گله از دست کسی نیست؛ مقصر دل دیوانه ی ماست #غزل تراوشات یک ذهن دیوانه دکتر نوشت گوشهیِ برگه: "روانی است! تشخیصِ اوّلیه، جنونِ جوانی(۱) است آرا...
ادامه شعرای جان و ای جانان من از ما چر دل کـَنده ای؟ ای بهترین غمخوار من از ما چرا دل کـَنده ای، ای نازنین تنها مرو، هر جا روی بی ما مرو، در باغ و بوستان همسفر از ما چرا دل کـَنده ای؟ زیبا نگا...
ادامه شعربسمه الله النور غیبت کبری هزار سال گذشته است و آفتاب نشد دلی رها ز غم و درد و التهاب نشد به ژرفنای زمین رفت گویی اقیانوس از آن زمان خبری از وجود آب نشد دوید هر طرف انسان از آن زمان اما به سعی و هرو...
ادامه شعرنمی خواهم بخوانم شعر تکراری ز هجرانم تمام خاطرات، مانده به یادم بس که نادانم نمی دانم چرا این درد بی درمان نمی آید که تا پاکش کند این خاطرات مانده در جانم نمی دانم نمی د...
ادامه شعرایدل بیا تا خانه تکانی کنیم یادی ز دنیای جوانی کنیم کبرریاکاری نشاید بکار اندکی خودراآسمانی کنیم دل نوشت فاتح اصفهانیث...
ادامه شعرتا ربودی این دلم جان هم به دنبالش گسیل بعدِ تو جان آمد و قلبم همانجا مانده است نامه هایت را به چَشمِ سر همی خواندم ولی بی خبر از آنکه قلبم نامه هایت خوانده است در خیالِ خود دلم جایی...
ادامه شعر«نور حق» شب سیاه دلم را بیا تو روشن کن بیا ز پرتو حق این دلم مزیّن کن ببین که باغ دل من خزان شده امشب بیا و باغ خزان دلم تو گلشن کن لباس حق و حقیقت کمال زیبائیست بیا حقیقتی از جامه بر تن من ک...
ادامه شعررفته از دستم عنانم، من دگر ایمان ندارم گر که فخر عالمینم از چه رو سامان ندارم دیدگانم شرمسار است، دل به بغضی آرمیده ای خدا جانم رها کن من دگر احسان ندارم گفته ام با یار جانان...
ادامه شعرمیان شعر و غزلها حضور تو کم بود! و قامت قلم من بدون تو خم بود... نبودی و شب و روزم به گریه سر میشد... میان خنده هم حتی همیشه ماتم بود! من و خیال و هوای نوشتن از عشقات از اینکه قبل تو احساس من فق...
ادامه شعرما را شبی خیال او رها نمیکند مجنونم و لیلا مرا پیدا نمی کند گفتی که با مهر تو خواهم رفت از دنیا یک شب گذشته است و یاد ما نمی کند چنان در زمستان پیرهنت سوختم که صد بهار مرا شکوفا نمی کند خرچنگ ...
ادامه شعرمن کجا دلبر کجا این بازی بیهوده چیست راه پیمودن به روی این پل فرسوده چیست وقتی اختاپوس بحران می برد با خود مرا حرف از زیبایی شنهای کف آلوده چیست در میان مستطیل جهل و جنگ و نان و ننگ حُسن ماندن روی س...
ادامه شعرگر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست همچنانش در میان جان شیرین منزلست
ادامه شعردر شهری که تو نباشی رفتن زمستان و امدن بهار هیچ فرقی ندارد در هوایی که نفس تو نیست دل بهانه ای برای گرم شدن ندارد یعقوب پایمرد ...
ادامه شعرایستاده ام به نماز و تو را عبادت میکنم یعقوبم و پیرهنت را با دیده زیارت میکنم خرده نگیر بر من عاشق، اختیارم نیست به نسیم گذران از کنارت هم حسادت میکنم با خود گفتم،عاشق نشو،دیوانه میخوانند تو را شرح...
ادامه شعر«قصهٔ موهوم» در هوای خاطراتِت بی هوا مستی کشیدم اون قَدَر غرق تو بودم جز تو من چیزی ندیدم آسمون بی نگارم با تو از پروانه پر شد من کنارت خامم اما سوز عشقت هم چشیدم راستی پروانه هارو راست می ...
ادامه شعرتخته های نرد ای شب حسرت دوای درد باش آتشی در سینه های سرد باش در غم دیرین رویای وصال آبرو داری نموده مرد باش مهلتی ده خاطری آشفته را التیام خاطری شبگرد باش مرد میدانی قماری تازه کن روی موج تخته ...
ادامه شعر