- شاعران
- افسانه نجفی
آخرین اشعار
دفاتر شعر
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
بیوگرافی افسانه نجفی
جنسیت | زن |
تاریخ تولد | 30 /05/ 1365 |
کشور | ایران |
شهر | بدون اطلاعات |
بیوگرافی | بدون اطلاعات |
_پرسیدم:
"هیچ دوستم داری؟!"
_گفت:
"به مرگ تو!
هرگز..."
_پرسیدم:
"پس چه می خواهی
هر شب
توی خواب هایم...؟!"
_گفت:
"شاید
چون
کنار تو
همه چیز خوب بود..."...
_زایمان ؛
مرض واگیری
نبود!
_هیچ کس
اما
به ملاقات ِنو رسیده ای
راغب نشد...
_آخ!
_آن زنی
که تن به تنهایی نمی داد؛
دل کَند!
_و
من ِتنها
به چه لاعلاج ها؛
که دچار نمی شود!...
_بروی شانه های شب
رها کرده ام
بغض گیسوانم را...
_شب بی ستاره
غارت می کند
تا مغزاستخوانم را!
_چشم های تو
گویی
برده اند
هم ستاره
هم نردبانم را...
_کاش بر می گشتی
با خنده هایت
به آسمان
پس می دادی
کهکشان...
_چنگ می کشد
بر سینه ی دیوار؛
نفس!
نو عروس ِشوهر مرده ی شب بیدار...
_کاش عشق
یک بار
مرهمی می شد
بر زخم های دلخستگان
در این
دیار...
_بعد مرگ ِاُمیّد؛
سگ های یأس
هر شب
می شوند هار......
_آغوش عشق
آویخته
بر گردن دار
_و ما
از دست هایمان؟!
بر نمی آید
هیچ کار...
_مگر نه
امامزاده ها
غارتگر دردند؛
پس چرا
دار
آبستن ِ
باوری تازه است؟!
_جار می زنند
ناجیان
در شهر:
مرگ بر استکبار!
_مردمان
زی...