تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف خیام حکیم به مناسبت سالروز بزرگداشت حکیم خیام خیام حکیم آن که بوده است از جام تحیر و خرد مست از کار جهان به شعرهایش با حسرت و حیف نقش می‌بست پرسید که چیست هستی و خود از نیست چگونه می‌شو...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«شاه و گدا» درمانده منم صاحب این خانه تویی تو بیچاره منم مالک کاشانه تویی تو در باغ خزان دل من لاله نروید خاری شده ام لاله ی گلخانه تویی تو ویرانه نشین باشم و بوم شب تارم جغدی شده ام بلبل مستا...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

دخترم روزت بخیر..... دختر خوش روی پدر روزت بخیر صبح شد آفتاب حسن ابرویت بخیر گفته بودم با ترنم لطف حق یار تو باد لطف حق در پیچش ناز گیسویت بخیر در طبیعت گر که رب دارد هزارانش هزار لیک این هزار من ب...

ادامه شعر
رضا دهقانی نامور

یوسف گم گشته ام ..... به خیالم یوسف گم گشته ام هر روز به کنعان دلم می آید .... من که ایوب نیستم عاقبت صبره من روزی به سر می آید .... بار الهی!!! کلبه احزان دل،،،، روزی گلستان میشود؟؟؟ یا که مان...

ادامه شعر
محمود فتحی

چه سخت است عقاب روزی دوچارزاغ بی سروپای شود چه سخت است پدر پیرناتوانی بدست فرزندان خوددرمیان سالمندان رها شود چه سخت است مادری برای همیشه چشم براه جگر گوشه اش باشد چه سخت جامعه ای دست خوش جمعی ...

ادامه شعر
قاسم پیرنظر

جوانی بود ومن ..؟ در این دنیا که سرتاپا فریبه.؟ جوانی رفت ؛ من با‌ من غریبه دقیقنا غافل از قانون هستی که بی اندیشه با پوچی ضریبه نفهمیدن ؛ نسجیدن ؛ ندیدن .؟ به چاه افتادن از چال عن قریبه مثال عاش...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«چه سود» روزی برای دیدن من زار می زنید سر را ز غصّه بر در و دیوار می زنید مرغ دلت غمین بشود پَر کشد به دی یک بال و پَر به عالم افکار می زنید دل می شود غمین و برنجد ز کار خویش رنجور و غمزده دل...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

بنام خدا عشق حقیقی اولسا گر سیرتده گووچه آدلانار واه یالانچی عشقیدن دونیا دولی رویا قالار گر حقیقتدن دوتا پیوند عشقین ریشه سی گون به گون عشق آ رتیریب گیزلین اورکده جا سالار معرفت اهلی بیلرلر عشق مع...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«خار چشم» قطره ی آبیم و دریا می شویم قطره قطره جملگی ما می شویم در مسیر زندگانی همچو رود گشته جاری موج پیدا می شویم گر که پنهانیم و دور از دیده ها عاقبت روزی هویدا می شویم آسمان تار است و شا...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف خداوند سخن به مناسبت روز بزرگداشت زبان فارسی و پاسداشت حکیم فردوسی توسی یاد از خداوند سخن کردیم در ایران از او که بخشیده دگر باره به ایران جان او کاخ شعر پارسی را ساخت و افکند با صرف عمر...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

زاهد ازترس جهنم گریه و زاری کند عابد هم بر شوق جنت رو به دلداری کند اولی از ترسِ آتش خویش را کرده اسیر دومی بر حور و غلمان خویشتن داری کند درتحیّر هستم از افعالشان با اختیار با خداوندِ حکیم آنها که ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«دزد باورها» ای زاهد دغل که به ظاهر خدا تویی روباه پر فریب زمان آن ریا تویی سجاده ات برای فریب خلایق است آن پادشه که بوده ز اول گدا تویی گرگی، به تن چرا تو نمودی لباس میش؟ دائم حریص و پیرو نفس...

ادامه شعر
محبوبه دشتبان

از خوشه ی چشمان تو خورشید می چیدم در بوسه ات یک آسمان امید می دیدم گرمای مهرت ناگهان دوزخ پرستم کرد قدری که حتی سوختن ها را نفهمیدم اری رها کردم هر آنچه جزتو درسربود از اعتقاداتم گرفته تا به تردیدم...

ادامه شعر
جلال بابائی

از شراب افزوده کردم در دهان . تا که بی خود گشتمش از این جهان. یار را دیدم که دارد در طبق سیب بهشت. بر لبانش بوسه می گردد حرام گتش نهان. چهره ی معصوم او تیغی به قلبم می زند. ظلم ها کردم ولی خوابش ببین...

ادامه شعر
بهرام داودپور

وسط خانه ی در بسته چه بی پر شده ای کشته زهر جفای دل همسر شده ای صورتت گشته کبود و نفست می گیرد چشم در چشم عدو و دل نالان شده ای دم آخر شده و چشم به در می دوزی بی گمان منقلب از ضربه ناکس شده ای غرب...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«غم دل» سفیر غم شده دل ، آسمان آن تار است میان باغ خزان مرغ دل گرفتار است برای این دل زارم نه نور امید است شب سیاه دلم شام آن بسی تار است به شام تار دلم ماه شب نمی تابد ببین که دیده و چشمم چگ...

ادامه شعر
سانیا علی نژاد

اگر که دل بسپارم به جام چشمانش کنم به صرف غزل‌ها دوباره مهمانش... بگویم از تب عشقش که منبع شعر است از اینکه معجزه دارد همیشه دستانش به کوه‌ شانه‌ی او تکیه گر کنم روزی... غریق بحر نگاه شب پریشانش دو...

ادامه شعر
محبوبه  تاجمیری

وقتی تو رفتی غم تصرف کرد جانم را صد ابر باران زا گرفتند آسمانم را من را ببخش ای یار زیبای نجیب من من را و قلب سرد و ذهن بد گمانم را... میخواستم از نو برایت قصه ای سازم اندوه ها اما گرفت از پا توانم ر...

ادامه شعر
یزدان  ماماهانی

مـهـرْبانـم ؛ بیش از بیش مـهـرَبـان بـمـان آرایـش کــن بــر مــن ، نــوجــوان بــمـان مـن بـا تـو ، تـو بـا مـن بـال و پـر شـدیـم پــرواز مــیـگــردم تــو آســـمـــان بــمــان ارزان هــم ؛؛ کــالای ...

ادامه شعر
امین مقدس

<<مردابِ مبهوت>> تویی آن‌کس که دارم در کنارت حسِ زیبایی نباشی، زندگیِ من ندارد هیچ معنایی منم‌ رودی که شد مرداب و *مبهوتِ نگاهت* چون برای من شبیهِ آسمانی و تماشایی تو را از خاکِ مرغوبی ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا