اصحاب غار چگونه بود که سیصد سال خفته اند .
در نانوایی پولشان گنج شد .
اصحاب اختلاص پول را وارونه می کنند.
مردی که در کما خفته بود دو سال.
چون هوش آمدش نان را هوس نمود.
با کارت وامانده ی خود تقاضای نان نمود.
در فکر بود آن اصحاب کما نانی خرم.
نانوا کشید کارت را
آژیر خطر زدند.
گفتش عمو چه سال خفته ای به حال.
آن خفته در کما گفتش دو سال.
چون غار خفتگان مانی ای عزیز.
فرقی نموده است ولی.
پولی که داشتند اصحاب غار گنج شد.
اما تو پول در دست داری دانم که گند شد.
اصحاب اختلاص چه جادوگرند به زمان خویش.
خود می خوردند خندند به حال مردم بیچاره ریش.
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 19 اردیبهشت 1403 10:57
درود بر شما
جلال بابائی 19 اردیبهشت 1403 15:07
با سلام و درود فراوان بسیار سپاس گزارم
محمود فتحی 22 اردیبهشت 1403 06:54
درودبرشما درزمان گذشته بشر مثل زمان فعلی متقلب دروغ گو نبودند صادق بودند
بشر امروزی به هیچ چیزی پایبند نیست جز فریب کاری مردم ستیزی ناراستی خودپرستی
جلال بابائی 22 اردیبهشت 1403 14:41
با سلام و درود فراوان بر استاد بزرگوار بسیار سپاس گزارم
امین غلامی 22 اردیبهشت 1403 22:00
پریشان حال آن موی پریشانم.
که در خواب پریشانم.
پریشانتر ز بیداریست.
امین غلامی (شاعر کوچک)
ایدی اینستا amingh68
جلال بابائی 22 اردیبهشت 1403 23:09
سلام و درود فراوان برشما