دلم یاد کلاس و درس افتاد
ز عمر رفته بر جان، ترس افتاد

سه روز هفته، درس ما فیزیک بود
اساس علم سخت استاتیک بود

معلّم، لاغر و قدری عبوس بود
ولی استاد بحث کسینوس بود

به خاطر دارم اسمش عابدی بود
گمانم ن...

از زمـانی که دلـم عـاشـق آن ناوک مژگان تو شد
زخم دل، خسته ز تیغ نگه و خنجر چشمان تو شد

مـرغ جـانـم در قـفـس، خونین پَر و آشفته حال
یــوسـفــی در دل آن چـاه زنــخــدان تـو شــد

در کـمـال فــقـر و درو...

نمی‌دانم که چشمانش چه جادو می‌کند دل را؟
کـه از شـوق وصـال او تمام طول ساحل را

دویــدم عــاشــقانه تا ببینم چـشم شهـلایش
رخ زیـبـا، جـمـال مـهـوش آن مـاه کامل را

نـگـاه نـافـذش تـیـری درون سـینه افـ...

من, کشته و خونین و شهید لب یارم
جز جانِ به لب آمده من هیچ ندارم

بر شهر دلش نام شهیدم بگذارید
باید که وصیت به نگارم, بنگارم ...

در میان شاهدان شهر، خوش آب و گِلی
با نگاهت دل به یغما می‌بری، اهل دلی

چشم شهلای تو اینک صدر اخبار جهان
آمدی عاشق کنی یا کودتای مخملی؟

مهران امیرسالاری
1 تیر 1399...