تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
علی فداکار

پدر؛ به آینه رسید کوه؛ به کوه

ادامه شعر
مروت خیری

گویند که آدم، یک بار عاشق میشود، اما من هر بار که میبینم میانِ پنجره تو را...

ادامه شعر
مروت خیری

برای دوست داشتنت، محتاج بودنت نیستم طبیعت من است دوست داشتنت

ادامه شعر
مروت خیری

چه اندازه،زیبا هستی را آینه،نشانت نمی‌دهد بیا و خودت را از چشم من تماشا کن

ادامه شعر
مروت خیری

این تقلا کردنم بیهوده است، نمی‌گذارد بهار دوستت دارم را در دلم پنهان کنم

ادامه شعر
مروت خیری

اسمت که می آید، من ، به دورِ شهر می گردم، آنچنان، که پرنده ای با شنیدنِ نام بهار...

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

آن کارتن خواب یادت است؟! همان که زیر آن پل می‌خوابید! دیشب خوابش را دیدم روحش، زیر پل صراط خوابیده بود...!

ادامه شعر
مروت خیری

گاهی یادت می اید و چنان در برم میگیرد که جان از تنم دور میگردد

ادامه شعر
مروت خیری

با آنکه خانه برایم تنگ میشود، اما عزیز میدارمش یادت، شب که از راه می رسد

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

(۱) تو که باشی من که هیچ! فنج‌های قفس هم عاشق می‌شوند...! (۲) ملالی نیست من و یک بغل واژه با خیال تو مشغولیم...! (۳) بوسه‌های باران را یک نفس سر می‌کشم می‌دانم تو در باران می‌رقصی دور از چشم مردم این...

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

از زمستان انتظارت خیس است پشت پلک پنجره ها ______________ سرت را کنار بکش ای زمستان سایه دلتنگ آفتاب است ______________ دی ماه عشقت را با آهم گرم میکنم جای هرم آغوشت  #زهرا_نادری_حوری ...

ادامه شعر
مروت خیری

اگر روزی چیزی، آورد منو یادت بدان من اینجا هنوز تو را دوست دارم بی حضورت...

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

بیرون شدی از تن من همچو خونی در نبرد عشق و همچون آه از درد عشق. برو خوش باش و مستی کن با خود مهمان پرستی کن برو از درک عشق آموز برو در عالمت افروز چراغ آدم دیگر شریک شو در غم دیگر . که تو در خود نیاف...

ادامه شعر
مروت خیری

. پیش از این ساکن بود، دید که ما شروع به عشق ورزیدن کرده ایم شتاب گرفت، زندگی

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

چه آسودگی هایی برهم ریخت و چه پیوند هایی از هم گسیخت اگر خوبی کردم بدی دیدم و اگر بدی کردن خوبی شنیدن جهان را از نوعی رنگ سرشتند و زنان را از دلی سنگ با خویشاند خویشتن داری با معنی نمودم و با بیگانه ا...

ادامه شعر
مروت خیری

ما باید دستان هم را لمس کنیم، که کلمه ها بی کفایت اند، برای گفتن از این همه اندوه،

ادامه شعر
مروت خیری

آنچنان ، که دست من در دستهایت، ارام میگیرد باد سرگردان میان موهای رهایت

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

منظور خورشید از غروب کردن سپردن شب به نور چشمان توست ************ ای دل! تنگ نشو پای حوصله ام را میزنی ************* به آسمان نگاه نکن! چشمانت پرت می کند حواس ماه را ...

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

کاش همه مرا نبرده بودی تا در نبودنت تکه‌ای از خودم را به آغوش کِشم...!

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

چگونه به خوابم بیاید وقتی هق‌هق گنجشک را شبانه می‌نوشم و خواب از سرم می‌پرد تا صبح...!

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا