تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محمدوحید  خواجه

بسم الله الرحمن الرحیم لب میگشایم بیت بیت الرحمن الرحیم سربه سجده زنم رو آسمان و زمین می نگرم بند بند وجودم را از رحمت بی کران خدایا شکر شکرای مهربان...

ادامه شعر
محمدوحید  خواجه

بروید ای قوم نصیحت به چکار آمده اید بروید از حاله خرابم به خرابات آمده اید نصیحت به چکار گوه خورده اید که آمده اید یا دست بگیرید یا که به جهنم که آمد ه اید حرف که باده و هواست شما به هوایه باده و هوا...

ادامه شعر
محمدوحید  خواجه

بسم الله الرحمن الرحیم کیستی چه کردی براین حال شیدا خرابم چه زیباآمدی چه تلخ رفتی نه دنیاروبه حالم کشت نه توکه آمدی رفتی...

ادامه شعر
محمدوحید  خواجه

بسی زحمت و رنج کشیدم که هیچ از هیچ به هیچ رسیدم که هیچ حسرت ای کاش برایم ماند که هیچ خلق بسی گفته است گو دست بگیرد که هیچ ارزش هیچ نداری که هیچ بار اضافه ای هیچ به هیچ...

ادامه شعر
محمدوحید  خواجه

دلداده شدم به می و میخانه همه مسته تو و منه دیوانه جام آمد به دست همه دردم بکسست فاحشه بازی آمد ز دست باز دل ما را شکست او توبه کرد ‌و من هنوز مسته مست ...

ادامه شعر
محمدوحید  خواجه

در جام و جم ما شما نداریم بین هست و نیست نیست نداریم تو از مایی ما از شمایم دگر اما و اگر ها نداریم

ادامه شعر
یعقوب  پایمرد

گفته بودم هم جان وهم قبله ادیان منی گفته بودی غیراز این مرانباشد گرشنیدی تو باور نکنی گه لجاجت گه ترحم میکنی دل دردستان گرفته زیر لب ذکرمیگویی و عبادت میکنی! ذکر گویی عبادت بهرچیست از شکستن دل ان...

ادامه شعر
محمدوحید  خواجه

من کام دهم دوباره او کام دهد دوباره من نیز هم دوباره او نیز هم دوباره عجب حالیست این باز هم دوباره این نیز هم دوباره آن نیز هم دوباره ...

ادامه شعر
محمدوحید  خواجه

ای داد بی داد منی حرف نگفته و فریاد منی چه بگویم چه نگویم سخنه ناب منی

ادامه شعر
یعقوب  پایمرد

آنچنان میخواهمت ارام جان ترس دارم همچو خود اید کلامی برزبان بگذریم اینکه مرا تحقیر کنی با هرزبان ترس من اینگونه است از دل وجان که بیازارم تورا میان لحن وبیان من که در فن بیان استاد خطابم میکنند این و...

ادامه شعر
حسن سهرابی

دلم دریای پُر خون است به زیرِ درد مدفون است همانند دل لیلی اسیرِ رنج مجنون است

ادامه شعر
مهناز نصیرپور

1- ای روشنای خاموش ای اولین هم آغوش تو امتداد شعری یادت نشد فراموش 2- دوردست یعنی دستانت از ماه ، دور است اما مهتاب یادش ، شبهای دلتنگی را روشن می کند... 3- یادِ بارانی تو می برَد پرده ی افکار مرا ...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

بیتوته کرده ام ، در قلب انتظار ، شاید تو آمده باشی الیاف ابر بر سر من، برف سوگوار، شاید تو آمده باشی من مرتدی خموشم،در نبض ژانویه ،سر زد کبودیم ای خوشه ی نوازشم، ای حضرت انار !،شاید تو آمده باشی با ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

قالب خوشه ای متَغَیّر بگذار شرحِ وعده ی ما پای زندگی عزَّت زیاد، صبحِ تماشای زندگی مگذار تا نشان بدهند این سبک سران تصویرِ مرگ را شبِ غم، جای زندکی « دلم بر عکس ذهنِ خسته و درمانده آگاه است به پای...

ادامه شعر
حسین یوسفی رزین

دلم خسته بهار و باغ بوستان صفایی نی دگر در این گلستان کلاغ و زاغ با پرسیاهش نموده دشت وراغم را نیستان دگر آوا شکسته در گلویم منم تنها دراین کنج شبستان چه سازم با که گویم زخم پنهان بریده حنجرم را قوم پ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا