تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
شبنم حکیم هاشمی

مثنوی‌هایی از من با بیان محاوره که در بستر موسیقی اجرا شده‌اند... شماره‌ی اول: ترانه‌ی به روم نیار به روم نیار زخمی‌تر از همیشه‌م به روم نیار وقتی که خسته می‌شم به روم نیار وقتی که کم میارم به ر...

ادامه شعر
یاسر قادری

با من بمان با من بخوان، ویرانم عشقم در ذهن درگیر توام،بدان حیرانم عشقم هندو به عودش نازد و من بویت عشقم هستی به آتش میکشم در کویت عشقم پر کن سبو ، دستم بده پیمانه عشقم باده به دست میرقصم،مستانه عش...

ادامه شعر
دریا حسن خانی

شبی نگریستم قمرت را تا طلوعی دوختم نظرم را چه کردی یا رب تو با ما ربودی با ماهت دلمان را در ظلمت شب عیان است در بهجت من شفا است مه ات خاتم اسمان است یا که شریک حزنمان اس...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

هر چقد نگاه من غمگینه توو نگاه تو پر از تسکینه هر کجا دلم پر از تشویشه دل پاکت نگرانم می‌شه وقتی دلشورهء عشقو دارم بغضمو رو شونه‌هات می‌بارم تو به دلشورهء من حق می‌دی تو چقد خوب منو فهمیدی منو بهت...

ادامه شعر
قاسم پیرنظر

دلتنگ توام ای بی خبر ازمن که می آلوده ومستی پیوسته پرستار غمم بوده و هستی ازدوری تو جان به لبم ؛ دل تودلم نیست دنیا که ز من ردشده ؛ همگام توهم نیست ؟ عطری که نسیم ٱوردش ، می بردش باد دلتنگ توام چا...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

سنله یارانمیش هامی پیدا اولوب سنله سو توپراقدی توانا اولوب بایراقون آلتدا اوتوریب کائنات بیزهامی قائم سنه قائم به ذات وارلیقووین صورتی یوخدور باری یوخ سنه تای کیمسه سنون اوخشاری او کی عوض لنمه گ...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

بخون، واژه واژه، ترانه بخون بخون، نُت به نُت، عاشقانه بخون تمام دلم وقفِ آهنگِ تو بخون تا ببارم هماهنگِ تو تو می‌خونی و بغض من پرپره گل هر ترانه شکوفاتره تو می‌خونی و قلب من می‌تپه دل از حس عاشق شد...

ادامه شعر
پارسا .

درد دارد پَسِ عمری که ندانی تو منم سخت شد بار دگر گفتن حرف قلمم غصه هم قافیه‌ی قصه‌ی عمرم شده است بغض هم وزنه‌ی موزون دو بیتم شده است از غزل های نگفته همه مو گشته سپید جان من باز تو آی و بدهم فصل ام...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

من از حرف تو سرشارم تو می‌دونی دوسِت دارم من از شعر تو لبریزم پر از حسی غزلخیزم غزل رو نقطهء جوشه ترانه از تو می‌جوشه ترانه با تو آوازه دچار زخمهء سازه تو و سازت چه همرازین که با هم نغمه می‌سازین ...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

«الَّذِینَ یَأْکُلُونَ اَلرِّبَا» آن کسانی که خورند از دم رِبا حالتِ عادّی نمی خیزند بِپا ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ حالِشان در تَعب و تاب و حیرت است مِثلِ ترسیده زِ جِن در وحشت است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ فکر کردند بیع هم مثلِ...

ادامه شعر
ام البنین بهرامی

میان یک شب سرد و پر از غم یکی از لاله های باغ شد کم یکی از لاله های سرخ و خوشبو رُخَش چون شیر و قلبش مثل آهو به وقت رزم چون شمشیر بران کمین و حمله، همچون شیر غران به وقت عشق، مجنون علی بود و غرق نور ر...

ادامه شعر
پارسا .

لاله در کنج اتاقم شده خشکیده دگر سرخی اش داده ز دست و سیه او گشته ز سر لاله ! پاییز وجودم زده از ریشهْ سرت راه آزادگی من شده خشکیده تنت لاله ! دیگر ز تماشای تو من سرد شدم لاله ! از بوی ...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

منو با خودت ببر هر جا می‌ری می‌دونم می خوای بری، مسافری منو با خودت ببر، جا نمونم توو غم فاصله تنها نمونم می‌دونم خسته شدی، عشق صبور می‌دونم می خوای بری یه جای دور می‌دونم شهر ما زندونه برات خیلی ک...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

بِهِم برمی‌خوره وقتی که حالم رو نمی‌پرسی دلیل این همه فکر و خیالم رو نمی‌پرسی چرا عین خیالت نیست چقد سردرگم و ماتم؟ حواست پرته از من که همش درگیر چشماتم بهم برمی‌خوره وقتی که انقد سرد و خاموشی نه حر...

ادامه شعر
فاطمه  اکبرپور

ای دلاور ای شهید آشفته حالم کرده ای در دل این بوستان ویرانه خواهم کرده ای تو همان هستی، همان روح و تن و جانم شدی مونس این دل پر کینه و غمخوارم شدی واپسین دیدار تو گم گشته است تو همان مهمان فردا ...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

یکی با دلم بود مث نور و مرهم یکی عاشقم بود: یه مونس، یه همدم کسی که همیشه هوای منو داشت برام کم نمی‌خواست، برام کم نمی‌ذاشت حواسش به من بود، که حرفامو می‌خوند که از من نمی‌رفت، که بی‌ من نمی‌موند م...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

بنام خدا پای انسان چون به هستی بازشد با وِلایت عشقِ حق آغاز شد ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ این امانت پیشِ حق محفوظ بود بخشش حق هردم و هر روز بود ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ پیشنهادش داده شد بر کوهها این امانت باشه درپیشِ شما ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ ...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

دل من آشنا شد با نگاهت منو حس کن توو قلب بی‌گناهت منو حس کن که دنیامو بفهمی تمام آرزوهامو بفهمی منو حس کن که عشقم جون بگیره توو چشم عاشقم بارون بگیره بذار بارون بگیره، گریه خوبه برات می‌خونم و... ت...

ادامه شعر
سامان نظری

مبارک باشد این سال پر از نور به دیده روشنی آید پر از شور مرحم باشد آن زخمی که از صبر که اول درد و غم بوده چو آخر خوشی های فراوان انتظار است ولیکن دیده از یار برکنار است...

ادامه شعر
قاسم پیرنظر

بداهه نوروز تقدیم حضورتان دوستان گرانقدر. نوروز . . . نوروزمان رفته سفر به سیر دنیایی دگر بااین گرانی خرفت نمبشود عید گرفت آی بچه ها دعاکنید همدیگه رو صداکنید بخواهید از خدای دل گرانی را کند خجل ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا