شاعری از تو ، میسراید ،آه
گفته بودم که جا نزن اینجا
گفته بودم ، شبیه باتلاقم...
بیخودی دست و پا نزن اینجا

گفته بودی که تا پایان ...
که به پایم تو می سوزی
سوء قصدت چه کاری بود
گفته بودم که مرموزی...!
...

زمانی "هک" شدین،"Wi" قلبت
مجازی پر  شُدَز    ،  بلوای قلبت

به" page " َ ت حمله کردم،با غزل هام
شکشتم     شاخ    "insta" ی ِ قلبت

چرا فتح مرا ، باور نداری
منم استادِ این حاشای قلبت

چو اقیانوس آرام...

این غزل از حال حیرانت نوشت
خاطرم از غصّه یِ جانت نوشت

تا گلو بغضش شکسته ، آسِمان...
نم نمک از اشک پنهانت نوشت

تا که آهت شد بلند و جانگداز
کهکشان از قلب نالانت نوشت

خسته گشتم از فراق و دوریت
هی! قلم...

مرا مجنون و شیدا کرد و بعدش...
زلیخا بود و حاشا کرد و بعدش...
اگر ماندی ، که میمانم ، وگرنه...
دلم را، پُر ، زِ اما کرد و بعدش...
غزل خوان دلم بودش! ...ولیکن
چه غم هایی به دل، جا کرد و بعدش...
من از چ...

در انجمنِ عشق    ،  پریشان تو باشم
در بزم غزل، طالب چشمان تو باشم

با یاد تو امشب دل ما گشته هوایی
تا در سفرِ یادِ تو مهمان تو باشم

یعقوب غزل گفته به دیدار تو آیم
تا یوسف ایرانیِ کنعان تو باشم

دستور...