با نوشتن هر شعر

یک قدم به تو

نزدیک تر می شوم

خودت بگو :

کجا رفته ای

که با این همه شعر

هنوز به تو

نرسیده ام ...


((محمد شیرین زاده))...

یادش به خیر

آن روزهای آشنایی

شور و نشاط لحظه های بیقراری

وعده دیدار با یار

در کوچه های خیس و بارانی

یادش به خیر

آن دل سپردن ها

با تو دویدن زیر باران ها

یک لحظه سکوت ، بعد

فر...

مـــاهی کــوچک مـــن بــاش

تــا در تـــنهایی تــو

در یــایی بــاشم

بــرای بــه آغــــوش کــشیدنت ...



((محمد شیرین زاده))...

آنـچه از هـمه درد نـاک تـر اسـت

جــدایی نـیست

دوسـت داشـتن کـسی سـت

کـه خـود مـی دانی

هـرگز بـه او

نـخواهی رسـید ...



((محمد شیرین زاده))...

مـن تـوانستم بـی تــو زنـدگی کـنم

بـرای خـودم چـای بـریزم

کـتاب بـخوانم

شــعر بـنویسم

امـا فـقط

روز هـای بـــارانی

نـتوانستم بـی تــو

از خـانه بـیرون روم ...



((محمد شیرین ...