امروز از آن روزهایست که دوست دارم با چای اشک شروع شود.
از آن روزهایی که به نوشته هایم عطر زنانه بپاشم
و به گونه هایم مشق اشک بیاموزم
وآرام آرام زیر اجاق قلبم را کم کنم تا تهدیگ خاطراتم نسوزد
و بعد...

صدای خورد شدن قلبم را میشنوی؟
چون خورده شیشه های در مسیر , دست و پای نوشتنم را ......
صبر کن صورتم را نه. بگذار تن زخمی شعرم ......
قلب من کودک بهانه گیر و بیتابی .......
مرا پیدا کن که زمان را گم ...

زنگ صدا

رنگ چشمان من از زنگ صدات میلرزد
,.,,/..,,/..,./,,,
دستم از نعره ی ان چون و چرات میلرزد

چون که سنگین شده هر گام تو بر شیشه ی دل

از شکستن و زه سردی هوات میلرزد

من گلی بود و حالا گله...

گنه

چه گویم از غم دنیا که بی حاصل شده حالم
.,,,/..,,/.,,,/..,,
غریبستان شده دنیا و در توشه گنه کارم
.,,,/..,,/.,,,/..,,
نشد هرگز بدون عشق پیمودن ره دنیا
.,,,/..,,/.,,,/..,,
چه پر خارست ره د...

حال شاعر را چه کس غیر از خدا تفسیر کرد؟

آنکه مستی را هوس یا درک در تغییر کرد؟

میشناسد درد را رنجور فارق از بلا

جیب احساسم طبیبی با دوا تسخیر کرد
فاطمه گودرزی

golgaz...