زندانی ِ عشق

من یک مجرمم
حبس ِ ابد برایم بریده اند
کاری هم از دست ِ وکیل های شهر بر نمی آید
جرمم کشتن ِ احساسات ِ آدمهاست از ترس اینکه مبادا روزی عاشقت شوند
و تو دل بدهی و آنها قلوه بگیرند
من پشت ِ میله های زندان در خلوت ِ تنهایی خود تنها آرزویم این است که روزی زندان بان صدایم کند ملاقاتی داری
تو باشی با سندِ عشق
و بگویند وسایلت را بردار ،آزادی

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 86 نفر 284 بار خواندند
لیلا سعیدی (01 /04/ 1399)   | محمد مولوی (01 /04/ 1399)   | مسعود مدهوش (02 /04/ 1399)   | سحر غزانی (06 /04/ 1399)   | منوچهر فتیان پور (10 /04/ 1399)   |

نظر 7

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا