چقدر دوری تو از من
از غم دوریت
این شب ها
تنها
ذره ذره میمیرم
عزیزم
کجایی تو
دوست دارم
دست هات را بگیرم
مو هات را نوازش کنم
ببوسمت
و تو رو با تمامه وجودم
در آغوش بگیرم
عاشقانه
تا زیباترین لحظه برام
رقم بُخورد
نگو که این دور ابدیست
نگو که دل کندن آسونه
میدانی که
برایم مثله مرگ است
بهت گفته بودم
که دل بستن برام سخت ،
اما دل کندن مثله مرگ
خواهد بود
اصلا من بی تو
با این غم دوری
دیگر نمیتوانم
هر شب و روز حالم رو میپرسی
جوابش را حتی خودم هم نمیدانم
کی میرسد دست هایم
به دستهایت
من عاشقونه
منتظر آن روزم
هر کاری بگی میکنم
تا به تو برسم
میدانی
من به عشق تو زنده هستم
کاش تو هم مثله من عاشق باشی
این روز ها که تو از من دوری
روزهام شب و
شبهام زمستانی و بلند و سرد است
تا وقتی تو از من دوری
هوای چشمانم بارانیست
میدانی که
عشق ما
برای این جماعت ممنوع بود
که قصه اش حرف هر جا شد
کجایی تو
دلم دست هات را میخواهد
توی این شب ها دلم
گرمایی آغوشت را میخواهد
کجایی تو
تا به وجودم جان دهی
کجایی تو
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 11 شهریور 1400 13:16
لطیف و دلنشین