آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

قصه ی پرنده

ارسال شده در تاریخ : 06 آبان 1400 | شماره ثبت : H9418643

دل من هی تنگ تر میشه
وقتی چشمات بارونیه
همه دنیام توی
دنیا برام یه بازیه
من نمیدونم چرا اینقدر
تو دلم جا داری
وقتی که نباشی
چشمِ من همش بارونیه
من دیونه که هیچ وقت عاشق
کسی نبودم
ولی تو چه کار کردی که عاشقت اون نگاهت شدم
حالا من اون عاشقِ
دیونه ی توام
عشق تو
شده مرهمه این وجودِ من
منو با دست های خودت آروم کن
توی آغوش خودت منو خوابم کن
همه دنیام توی
بود و نبودم توی
من یه کویرِ بی جونم
تو ناجی قلب منی
انگاری با حضورت
قلبمو دوباره گرم کردی
نگاه من
این روزها تاریکه
جاده زندگی چقدر باریکه
انگار اینجا اسیرم
توی دست های باد
نباشی میمیرم
تو باش
تا قصه ما تو کتاب ها جاشه
قصه ی دو پرنده و آسمونه آبی
آسمونی که یه روزی پرواز
واسه ما ممنوع بود
اما حالا با تو پرواز دیگه واسه من آسونه
من دلم میخواهد پرواز کنم
برسم به خورشید
قصه ی پرنده رو بنویسم
توی آسمونِ آبی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 54 نفر 72 بار خواندند
امیر عاجلو (08 /08/ 1400)   | محمد مولوی (08 /08/ 1400)   | علیرضا عالمی (10 /08/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (08 /08/ 1400)  
تعداد آرا :1


نظر 1

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا