برای روح آسمانی پدرم در شانزدهمین سال سفر ابدی اش...
ای مهربان تر از آب، ای آشنایِ باران!
یادی ز تشنگان کن، در غربتِ بیابان
بازآ که در فراقت، جان از تنم بدر شد
ای وای بر غریبی، کز هجر شد پریشان
بازآ و بنگر اینجا، احوال زارِ ما را
چون کشتیِ شکسته، در موج و باد و طوفان
بازآ بیا که بینی، رفتند همرهانم
هر یک به صد بهانه، راهی شدن(د) خرامان
بازآ که از فراقت، دارم بسی شکایت
خواهم که با تو گویم، آن را به حدّ امکان
ای روشن از تو جانم، ماهِ دو هفته یِ من!
بازآ به آسمان تا، گیرد محاق پایان
سرد است بی تو تقویم، خرداد و تیر و مرداد
بر جانِ من بتاب ای مهرِ همیشه تابان
صد التماس کردم، امّا نخواهی آمد
ای دیده اشک افشان، ای دل بگیر دامان
«مهراد» زندگانیت، بی او حرام بادا
زیرا که عمر بگذشت، در حسرتِ بهاران
#جواد_امیرحسینی
۲۹ مرداد ۱۴۰۰
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5