منم آن رندِ قلندر که ز میخانهیِ عشق
به درِ خانهیِ هر بی سر و پایی نروم
گرچه در میکده هم سخت غریبم اما
بندی ساقی ام و هیچ سرایی نروم
در خرابات مغان مست و خراب افتادم
و ازین میکده بیرون به گدایی نروم
گرچه ای دوست ز اغیار مرا می بینی
طالبِ گوهرِ مقصودم و جایی نروم
بیش از این نیز اگر روی به من ننمایی
پاکبازم که ز کویت به جفایی نروم
چون به سودای تو از هر دو جهان آزادم
من اسیرِ توام و رو به رهایی نروم
حالِ امروزم اگر حاصلِ نفرینِ شماست
از بَرَت جز به نگاهی و دعایی نروم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 06 آبان 1400 09:08
درود و سلام موفق و مانا باشید