صدبار دوره کردم صدها کتابِ طب را
بالله که دردِ هجران درمان ندارد آخر
دیوانه گانِ رویش عمریست بی قرارند
آوارگیِ مجنون سامان ندارد آخر
در آرزوی دیدار جان از تنم به در شد
هجرانِ آن سیه چشم پایان ندارد آخر
پاییز اگرچه زیباست امّا نه بی حضورش
پاییزِ خشکسالی باران ندارد آخر
گفتی چرا تو هستی عاشق به ماهرویی
عشق و جنون دلیل و برهان ندارد آخر
مهراد تا توانی از چشم مست او گو
شرحِ غمِ خماران پایان ندارد آخر
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 15 آبان 1400 01:03
سلام ودرود